یکشنبه، اردیبهشت ۰۶، ۱۳۸۸

نسل بي ترانه من !

گاهي اوقات كه پدرم ترانه هاي قديمي ايراني را با شور و حال خاصي زمزمه مي كند و وقتهايي با صداي بلند و انصافا دلنشين اش ما را هم به ضيافت اين شور و حال دعوت مي كند ، لحظاتي با خود مي انديشم كه ما چه خواهيم كرد ؟ نسل من از كدام شعر و ترانه هم زادش براي فرزندانش سخن خواهد گفت ؟ زمزمه كدام ترانه، سالهاي پيري اش را به خاطرات و شور جواني پيوند خواهد زد ؟ از شب هاي زيباي كدام خيابان و محله ، از خاطرات رفتن به كدام كنسرت موسيقي براي نسل بعد خواهد گفت ؟ واقعيت اين است كه سهم نسل من از اين « ترانه سوزي » ناچيز است . پيش تر از آنكه خيلي از ما حتي به دنيا آمده باشيم ، « ترانه » را اعدام كرده بودند ، هنر را به آتش كشيدند و هنرمند را به چوب تكفير راندند ، گروهي را « غريب در غربت» كردند و جماعتي « غريب در قربت » ماندند . زنده ياد استاد « بيژن ترقي » از گروه دوم بود كه صبح ديروز در سن 80 سالگي و پس از تحمل يك دوره بيماري ، در غربت خانگي اش در تهران ديده از جهان فرو بست . نام « بيژن ترقي » شايد براي خيلي از هم سن و سالهاي من ، نام چندان آشنايي نباشد اما زمزمه ترانه هاي شور انگيزاش كه با صداهاي ماندگار بزرگاني چون بانو مرضيه و زنده يادان بانو دلكش و استاد بنان خوانده شده است ، هنوز از پس گذشت سالها پلي است كه سالهاي پيري بسياري از پدران و مادران ما را به خاطرات زيباي روزهاي جواني شان پيوند مي زند .بيژن ترقي در سال 1308 در تهران متولد شد و از سال 1335 فعاليت هنري اش را با راديو ايران آغاز كرد . « آتش كاروان » با صداي زنده ياد دلكش يكي از معروفترين ترانه هاي استاد است . استاد « ترقي » چندين ماه پيش در مصاحبه با ايسنا گلايه كرده بود « با این‌که مردم هنوز ترانه‌های مرا زمزمه می‌کنند، از یادها رفته‌ام. از وقتی مریض شدم، کسی احوالی از من نمی‌پرسد از همه‌ی تلاش‌هايی که در اين سال‌ها کرده‌ام، چيزی برايم باقی نمانده است. کتابخانه را تعطيل کردم و خانه‌ام را برای تأمين هزينه‌های درمان فروختم. بيمه هم کاری برای من نکرد، فقط يک بار آمدند و ديگر پشت سرشان را هم نگاه نکردند. هزينه‌های درمانم را خودم پرداخت کردم و الحمدالله راضی‌ام». اين جملات بهترين وصفي است كه مي توان در شرح سي ساله آنچه كه بر سر هنر و هنرمند آمده است نوشت . ياد و خاطره اش گرامي باد .