جمعه، آذر ۰۸، ۱۳۸۷

ما نشستیم و تماشا کردیم !!

BubbleShare: Share photos - Easy Photo Sharing

شيريني پيروزي انقلاب آرام دوم خرداد را خيلي زودتر از آنچه كه تصور مي شد به كام مردم تلخ كردند ، جماعتي از جنس همان اوباش سرسپرده اي كه نيم قرن پيش با جشن مردم در 28 مرداد 32 چنين كردند . 10 سال پيش در چنين روزهايي در كسادي بازار روزي نامه ها ، هنوز روزنامه ها بودند تا خبر قتل داريوش فروهر و همسرش پروانه اسكندري و چند روز بعد محمد جعفر پوينده و محمد مختاري را منتشر كنند و بعدها با پيگيري همين روزنامه ها مشخص شد كه اين رشته سر دراز دارد . جريان موسوم به " قتل هاي زنجيره اي " كه به صورت رسمي و سازماندهي شده در آذر سال 67 با قتل دكتر كاظم سامي وزير بهداشت دولت موقت شروع شد ، 10 سال بعد با حذف نزديك به 120 نفر از روشنفكران و مخالفين رژيم با قتل هاي پاييز 77 ظاهرا به پايان رسيد.

نمي توان از پرونده قتل زنده ياد دكتر كاظم سامي صحبت به ميان آورد و از كنار اين جمله دكتر مهدي خزعلي فرزند آيت الله خزعلي در پاسخ به اكبر اعلمي به راحتي عبور كرد كه " آقای اعلمی؛ باید به عرض برسانم تنها کسی که می دانست احمدی نژاد به چه کار آید، مرحوم دکتر کاظم سامی بود که کشته شد، برای رسیدن به پاسخ شما باید در مدارک و اسناد دکتر کاظم سامی جستجو کرد !! " جوانكي كه در يك روز پاييزي دكتر سامي را در مطب اش با چندين ضربه چاقو به قتل رساند هيچ گاه به مردم معرفي نشد و پرونده قتل دكتر سامي با اعلام خبر خودكشي قاتل براي هميشه بسته شد هر چند كه پيش بيني زنده ياد مجيد شريف كه در پاسخ به تهديدات بازجويانش گفته بود : آبروي شما نيز بعد از مرگ ما خواهد رفت " به حقيقت پيوست . آنچه كه تا به امروز درباره قتل هاي سياسي پس از انقلاب منتشر شده است مربوط به همين بازه زماني ده ساله است و يقينا قبل از سال ۶۷ مواردي از قتل شخصيت هايي كه از آنان به عنوان یاران و همراهان انقلاب نام برده مي شود هست كه در صورت افشا شدنش همين ته مانده آبروي رژيم در نزد هوادارانش را نيز خواهد برد .

بازي سياست را براي ما كه نشستيم و تماشا كرديم چنان پيش بردند تا همان هايي كه زماني در خفا مخالفانشان را كارد آجين مي كردند ، امروز علنا تهديد كنند كه " با چاقو دست و پاي مخالفانشان را خواهند بريد ! "

به مناسبت همين ايام و در گراميداشت ياد و خاطره قربانيان قتل هاي زنجيره اي ، مجموعه اي شامل تصاوير تقريبا همه قربانيان و شرحي درباره زندگينامه و گزارش چگونگي قتل آنان تهيه كرده ام كه مي توانيد از اینجا دانلود كنيد . هچنين مي توانيد ليست اسامي قربانيان را از اینجا دانلود كنيد .

در همین ارتباط :

بازخوانی ابهامات و تردیدهای پرونده قتل دکتر سامی

تکمله ای بر ابهامات و تردیدهای پرونده قتل دکتر سامی

المستقبل: خزعلی، احمدی‌نژاد را متهم به دست داشتن در ترور کاظم سامی کرد

پنجشنبه، آبان ۳۰، ۱۳۸۷

دانه درشت اقتصادي در دولت عدالت محور!

همانطور كه از قبل پيش بيني مي شد ، وزير معرفي شده توسط احمدي نژاد به مجلس جهت تصدي پست وزارت كشور ، موفق به كسب راي اعتماد از مجلس شد ، رايي شكننده و مشكوك مثل خيلي از شوهاي مضحكي كه در جمهوري اسلامي از آن به عنوان راي گيري و انتخابات ياد مي شود .محصولي بايد به عنوان وزير از مجلس راي اعتماد مي گرفت !! اصولا مگر مي توان به دولت نور چشمي " آقا " در مدت زمان كوتاه كمتر از پانزده روز دو بار " نه " گفت . يك نهيب و هشدار" رهبر " خطاب به منتقدين و سنگ اندازان خودي و غير خودي بر سر راه دولت امام زماني كافي بود تا مفسد اقتصادي دانه درشتي به نام صادق محصولي وزير كشور شود .

مهندس !! سيد صادق محصولي از دو روز پيش رسما به عنوان وزير فعاليتش را آغاز كرده است ، وزيري كه در طي مدتي 10 ساله اقدام به جمع آوري 160 ميليارد تومان ثروت از طريق زمين خواري ، قاچاق سوخت و ... كرده است ، وزيري كه به گفته خودش از هيچ رانتي در جمهوري اسلامي استفاده نكرده فقط در سن 21 سالگي به عنوان فرماندار اروميه منصوب شده است!! ، وزيري كه در فساد و تباهي روي علي كردان را سفيد كرده است و خلاصه اينكه ،سه گانه زر و زور و تزويري كه آمده است تا با سازماندهي نيروهاي مافيايي اش ، رئيس رسوايش را از صندوق هاي انتخابات دور دهم رياست جمهوري بيرون بكشد .

در كشمكش و نزاع چندين ماهه دولت و مجلس كه در موضوع وزير سابق كشور به اوج خود رسيد ، اين مجلسي ها بودند كه بازي را باختند . اصرار احمدي نژاد به كردان براي ماندن و عدم استعفا و تحميل هزينه استيضاح به مجلس ، عملا فضاي روابط بين مجلس و دولت را به سمتي هدايت كرد كه بعد از كردان هر شخص ديگري به عنوان وزير به مجلس معرفي مي شد بايد راي اعتماد مي گرفت چه با تقلب در نحوه شمارش آرا چه بدون آن !! چنانچه محصولي سه ماه پيش و به جاي كردان به مجلس معرفي مي شد با توجه به اينكه يك بار به خاطر ثروت نامشروع اش موفق به كسب راي اعتماد از مجلس نشده بود ، يقينا اين بار هم راي اعتماد نمايندگان را كسب نمي كرد . من فكر مي كنم در اين ماجرا چه از روي برنامه ريزي قبلي و چه به صورت كاملا اتفاقي ، احمدي نژاد به مراد مطلبوش رسيد !! در اين ميان كردان بخت برگشته بود كه مشخص نشد قرباني كدام بازي و منازعه بر سر قدرت شد !!!


چهارشنبه، آبان ۲۲، ۱۳۸۷

رمز گشايي از پرونده قتل آيت الله لاهوتي با چراغ سبز هاشمي رفسنجاني !

چند روز پيش در مطلبي با عنوان " توقيف ، تاوان رمز گشايي از پرونده قتل آيت الله لاهوتي " ، به موضوع توقيف هفته نامه " شهروند امروز " پرداختم . شهروند امروز هرچند نشريه رسمي هيچ حزب و گروهي نبود اما مديران آن و به طور خاص آقاي عطريانفر رئيس شوراي سياستگذاري مجله از وابستگان به حزب كارگزاران سازندگي و از نزديكان آيت الله هاشمي رفسنجاني به شمار مي رود . روز گذشته احمد زيد آبادي در مقاله اي كه در نشريه اينترنتي روز آنلاين منتشر شد ضمن توضيحاتي درباره دلايل توقيف شهروند به نكته قابل تاملي اشاره كرد كه مي توان از آن به عنوان حاشيه بسيار پررنگ تر از متن ياد كرد . به گفته احمد زيدآبادي كه خودش هم در شهروند امروز قلم مي زد ، متن مصاحبه فاطمه هاشمي رفسنجاني و فائزه و همسرش كه در آن به نكاتي ناگفته از زندگي و مرگ مشكوك آيت الله لاهوتي اشاره شده بود ، قبل از چاپ در نشريه توسط هاشمي رفسنجاني بازخواني شده و جرح و تعديلاتي هم در آن صورت گرفته است !! يقينا اگر هاشمي مايل به انتشار اين مصاحبه ها با محتواي جنجالي اش نبود مي توانست مانع از نشر آن شود و يا حداقل قسمت هاي مربوط به دستگيري و مرگ آيت الله لاهوتي را حذف كند . اينكه چرا رئيس مجمع تشخيص مصلحت نظام كه روزگاري دخترانش را " به خاطر انقلاب به سكوت " در اين باره دعوت كرده بود امروز مصلحت را در آن ديده كه آن ناگفته ها را بيان كند ، سوالي است كه پاسخ دادن به آن كمي سخت مي نمايد . شايد قصد هاشمي از طرح اين موضوع، معرفي و افشاي هويت عقبه شوم گروه خودسر و آدم كشي است كه امروز در حساس ترين پست هاي حكومتي رخنه كرده اند و تلاش كرده تا از اين طريق خط خودش را از آنان جدا نشان بدهد .

به گمان من توقيف شهروند امروز ، حركتي فراتر از توقيف معمولي يك نشريه منتقد است . به احتمال زياد بازماندگان شناخته شده همان گروه خودسر در قوه قضاييه كه اتفاقا كارنامه سياهي در سلاخي مطبوعات هم دارند ، با صدور حكم توقيف نشريه قصد دادن جواب قاطع و محكمي به اين حركت تازه خانواده هاشمي داشته است .

فكر مي كنم داستان تلخ و تراژيك انقلاب اسلامي به تدريج به قسمت هاي حساس و شايد شيرين و جذابش نزديك مي شود . پيشنهاد مي كنم اخبار روزها و ماههاي آينده را حتما پيگيري كنيد .

دوشنبه، آبان ۲۰، ۱۳۸۷

دكتر حسين فاطمي ، بزرگمردي كه سه بار در خون خود غلتيد

" تا آنجاييكه از مطالب روزنامه ها استنباط كرده ام ، اوضاع آنقدر ها هم بد پيش نمي رود . ... مصدق مشكل ايجاد خواهد كرد ، با توجه به اينكه در حمام خون كشته نشد ، به نظر من بهترين راه حل براي او تبعيد است ، اما در مورد فاطمي اگر دستگير شود ، بهترين راه حل اعدام است "

متن فوق بخشي هايي از سند شماره 104584/371 به تاريخ 30 سپتامبر 1953 است كه در آن سفارت بريتانياي كبير در بيروت كه آن روزها مركز عملياتي اينتليجنت سرويس يا سازمان جاسوسي انگلستان بوده ، مستقيما دستور اعدام دكتر حسين فاطمي را صادر مي كند.

دكتر حسين فاطمي وزيرامور خارجه شجاع دكتر مصدق كه نقش بسزايي در ملي كردن صنعت نفت ايفا كرد در زماني كه اين حكم توسط سازمان جاسوسي انگلستان صادر شد در خانه طرفدارانش در محله امام زاده قاسم شميران پنهان بود كه مخفيگاهش چند ماه بعد يعني در تاريخ 22/12/32 توسط زني كه صورتش را با چادر پوشانده بود لو مي رود :

" به طوري كه شنيده مي شود ، سروان جليلوند به وسيله زني به نام فاطمه كه چادر به سر داشته اطلاع پيدا مي كند كه دكتر حسين فاطمي در يكي از خانه هاي واقع در امام زاده شميران مخفي شده است . افسر مزبور ساعت سه صبح امروز به فرمانداري مراجعه كرده ، به اتفاق سرگرد علي اكبر مولوي و چند نفر مامور به شميران مي رود .... "

دكتر حسين فاطمي در سال 1296 در نائين به دنيا آمد . تحصيلات خود را در ايران و فرانسه انجام داد . فاطمي كه جسارت و شجاعت خاصي در بيان عقايد و گفتارش داشت اولين بار در زمان رضا شاه و به دليل چاپ دو بيت شعر در نشريه باختر زنداني شد :

اين ملك، يك انقلاب می‌‌خواهد و بس

خونريزی بی حساب می‌‌خواهد و بس

امروز دگر درخت آزادی ما

از خون من و تو آب می‌‌خواهد و بس

دكتر فاطمي در طول دوران پر فراز و نشيب زندگي سياسي اش و دراه آزادي و اعتلاي وطن اش ، سه بار عاشقانه در خون خويش غلتيد :

۱- در بهمن ماه 1330 در حالي كه بر مزار محمد مسعود مدير روزنامه مرد امروز در حال سخنراني بود ناگهان صداي گلوله اي سخنان او را قطع نمود و او را نقش بر زمين كرد : ضارب جواني 16 ساله عضو گروه فدائيان اسلام به نام " محمد مهدي عبد خدايي " بود كه تيرش به كتف فاطمي اصابت كرد .

حاج مهدي عراقي از از رهبران و پايه گذاران فدائيان اسلام و موتلفه اسلامي در اين باره مي گويد : سلاح را صرافان ، مامور سيد ضياء الدين طباطبايي – سر دسته انگليس گرايان –در اختيار فدائيان اسلام گذاشته بود !!

۲- دومين بار ، 22 اسفند 1332 يعني روز دستگيري دكتر فاطمي ، مامور دستگيري او را براي خوش خدمتي به دربار برد . " سرهنگ نصيري ، رئيس بعدي ساواك با مشت بر دهان مردي مريض و بي دفاع كوبيد . نصيري به دكتر فاطمي مي گويد : خائن كدام گوري بودي ؟ فاطمي مي گويد خائن تو هستي ، تو به اين مملكت خيانت كردي ما جز وطن پرستي كاري نكرده ايم . نصيري باز با مشت بر دهان فاطمي مي كوبد و بيني اش را مي شكند . "

بختيار بلافاصله خودش را به تهران مي رساند و به شعبان جعفري و طيب حاج رضايي و .... دستور كشتن فاطمي را ميدهد . فاطمي را از پله هاي شهرباني پايين مي آورند . گروه شعبان بي مخ به او حمله ور مي شوند . خواهر دكتر فاطمي كه در آنجا حضور داشته است به محض حمله اوباش ، خودش را بر روي برادرش مي اندازد و 11 ضربه چاقور را به جان مي خرد و تنها 2 ضربه چاقو به دكتر فاطمي مي خورد .

سالها بعد شعبان بي مخ در مصاحبه اي در اين باره چنين مي گويد :

" مي گويند شما او را چاقو زديد و اگر خواهرش در محل حاضر نبود دكتر فاطمي كشته ميشد ؟

والاه دروغه ! بيخود ميگن چاقو زده ، همشيرش هم روش نيفتاد . توي شهرباني همشيرش اون بالا وايستاده بود . من دم پله هاي پايين زدمش . اون خانوم خانوما بالاي پله وايستاده بود . جون شما شنيدم اين همشيره توي اتريش گفته : چون شعبون اون وقت منو زد ، حالا اينجام چرك كرده . من اصلا بهش دست نزدم . تو صنف زندگيمون هم نيست كه بيرم زن رو بزنيم !! "

۳- " روز ۷ مهر ماه ۱۳۳۳، دكتر فاطمی را در حالی كه از درد به خود می‌‌پيچيد روی برانكارد به دادگاه نظامی منتقل كردند. وكيل او سرتيپ قلعه بيگی از دادگاه خواست تا قاضی و دادستان از محل زندان، كه نزديك آنجا هم بود ديدن نمايند تا آثار استفراغ خون در شب قبل دكتر فاطمی را مشاهده نمايند و به آنها اثبات شود كه در اين شرايط محاكمه او غير قانونی است. اما پزشكان خائن سرلشگر دكتر خوشنويسان، سرلشگر دكتر ايادی، سرتيپ دكتر مقبل وسرهنگ دكتر تدين، با وجود استفراغ خون شب قبل، اعلام نمودند كه او در سلامت است و وكيل او نيز پس از زمان تنفس ديگر به دادگاه باز نگشت و برای آن كه سريعتر كار تمام شود، دكتر شايگان و مهندس رضوی را كه حتی تا آن موقع پرونده را نديده بود، به عنوان وكيل تسخيريش انتخاب كردند " درنهايت دكتر فاطمي در دادگاهي غير علني به اعدام محكوم شد .

" در اين مقطع كه يك ساعت از صدور راي دستوري مي گذرد ، يك ذره ناراخت نيستم ، زيرا اگر آن افتخار را پيدا كنم كه در راه وطنم اين نيمه جان را بگذارم درست در راه حقيقي خودش صرف شده است "

19 مهر ماه 1333 حكم اعدام دكتر فاطمي تيتر روزنامه اطلاعات شد و در چهارشنبه 19 آبان همان سال با تب 40 درجه و تن رنجور از شكنجه و گرسنگي ساعت 6 صبح در ميدان تير لشگر 2 زرهي واقع در پادگان قصر جلوي تيربار رفت و هماني شد كه بايد اتفاق مي افتاد :

" شاه می‌‌گويد : « در اين مورد زياد فكر كرده ام. مصدق محاكمه می‌شود.( در اين موقع لبهای شاه می‌‌لرزيد) و به سه سال محكوم خواهد گشت ... رياحی نيز مجازات مشابهی دارد. ولی يك استثنا وجود دارد و آن، حسين فاطمی است. او هنوز دستگير نشده ولی به زودی او را پيدا می‌‌كنند. فاطمی، بيش ازهمه ناسزاگويی كرد. هم او بود كه توده ايها را واداشت مجسمه‌های من و پدرم را سرنگون و خرد كنند. او، پس از دستگيری، اعدام خواهد شد " .

سخن پاياني اينكه ، اين روزها در برابر حاكماني كه ديكتاتورهاي تاريخ در مقايسه با آنها واقعا روسفيد اند ، جاي خالي فاطمي ها به خوبي احساس مي شود . روحش شاد و راهش پر رهرو باد .



شنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۷

توقیف ، تاوان رمز گشایی از پرونده قتل آیت الله لاهوتی

طرح و بررسي پرونده مرگ مشكوك آيت الله لاهوتي و فرزندش وحيد لاهوتي در زندان جمهوري اسلامي در هفته نامه شهروند امروز و همزماني آن با حمله شديد اللحن خامنه اي به مطبوعات منتقد دولت و بيان اين جمله عجيب و بي سابقه كه " خدا از منتقدان دولت نخواهد گذشت " !!! كافي بود تا پرونده شهروند امروز به عنوان يكي از منتقدان جدي سياست هاي دولت با بهانه اي مضاعف احتمالا براي هميشه بسته شود .شهروند امروز را كه هر هفته در 150 صفحه و در موضوعات مختلف به صورت حرفه اي منتشر مي شد ، محمد قوچاني سردبيري مي كرد و محمد عطريان فر رياست شوراي سياستگذاري آن را بر عهده داشت و تا پيش از توقيف 70 شماره از آن منتشر شده بود . شايد براي اولين بار است كه به صورت رسمي از قتل آيت الله لاهوتي و فرزندش در يك نشريه سخن به ميان مي آيد و وقوع آن به صورت تلويحي به تيم اسدالله لاجوردي در زندان اوين نسبت داده مي شود . آيت الله حسن لاهوتي از جمله روحانيون مبارز و انقلابي بود و از نزديكترين ياران آيت الله خميني به شمار مي رفت به طوري كه آقاي خميني او را " نور چشم خود " لقب داده بود . اما پس از انقلاب ، لاهوتي با مشاهده برخي تندروي ها و به خصوص انحصار طلبي هاي سران حزب جمهوري و انتقاد از وضعيت موجود ، مورد غضب گروهي خاص در داخل حكومت واقع شد تا اينكه به دستگيري وي در سال 60 و مرگ مشكوكش در زندان انجاميد .



فاطمه هاشمي رفسنجاني ، دختر ارشد آيت الله هاشمي رفسنجاني و همسر دكتر سعيد لاهوتي فرزند آيت الله لاهوتي در مصاحبه با شهروند امروز در شرح جزئيات روز بازداشت آقاي لاهوتي مي گويد :

" ما واقعا نفهميديم كه علت اين حادثه چه بود . يادم هست كه روز چهارشنبه بود و من به حزب رفته بودم . معمولا وقتي كه من به حزب مي رفتم شب سعيد دنبال من مي آمد . ساعت حدود چهار بود كه سعيد با من تماس گرفت و گفت كه من نمي توانم بيايم دنبال تو و خودت به خانه برو . گفتم چرا ؟ گفت بچه هاي اوين با حكم آقاي لاجوردي به خانه ما آمده اند و اجازه خروج هم به من نمي دهند و من و بابا در خانه ايم . من بلافاصله با پدر تماس گرفتم . پدر رئيس مجلس بودند در آن زمان . بابا ناراحت شدند و گفتند كه اصلا براي چه به خانه آقاي لاهوتي رفته اند ؟ گفتم نمي دانم و فقط سعيد گفته كه اينها مي گويند ما حكم آقاي لاهوتي را هم داريم و اگر نخواهد بيايد او را مي كشيم . بابا گفت كه من همين الان با آقاي لاجوردي تماس مي گيريم و مي گويم كه از خانه آقاي لاهوتي خارج شوند . با سعيد تماس گرفتم و گفتم كه بابا دارد اين كار را مي كند و بعد كه مامورها رفتند تو بيا دنبال من . يك ساعت بعد مجددا با سعيد تماس گرفتم و او گفت كه اينها هنوز در خانه هستند و نرفته اند. من دوباره با بابا تماس گرفتم و گفتم كه آنها از خانه خارج نشده اند . بابا ناراحت شد و گفت كه آقاي لاجوردي به من قول داده اند . كه آنها همين الان از خانه خارج شوند . دوباره سعيد با من تماس گرفت كه آقاي لاهوتي را دارند مي برند و من هم با ايشان مي روم . گفتم تو حداقل با آنها نرو تا بماني و پيگير كار باشي .من بلافاصله به خانه آمدم و به اخمد آقاي خميني اطلاع دادم كه آقاي لاهوتي را گرفته اند و به اوين برده اند و شما هم به امام بگوييد . احمد آقا هم به امام گفته بودند و امام هم گفته بود سريعا آقاي موسوي تبريزي را پيدا كنيد تا من بگويم اصلا پاي آقاي لاهوتي به زندان نرسد و ايشان را برگردانند . گويا آقاي موسوي تبريزي را پيدا نكرده بودند و مطابق آنچه كه سيد احمدآقا به ما گفتند : امام يك پيك موتور سوار را به اوين فرستادند تا بگويند كه آقاي لاهوتي را بفرستند بيرون اما پيك رسيده بود گويا گفته بودند كه ايشان فوت كرده اند . ساعت 9 شب بود كه سعيد به من زنگ زد و گفت كه به ما گفته اند كه آقاي لاهوتي حالشان به هم خورده و ايشان را به بيمارستان برده اند كه وقتي به بيمارستان رفتم متوجه شدم ايشان فوت كرده اند . گزارش پزشكي قانوني البته مويد آن بود كه سم استريكنيك در معده ايشان وجود دارد و علت فوت همين مسمويت شناخته شد . بعضي ها هم البته مي گفتند شايد آقاي لاهوتي در زندان خودكشي كرده است كه ما گفتيم اگر ايشان اهل خود كشي بودند در زندان زمان شاه خودكشي مي كردند . "

فاطمه هاشمي گفتگو را با بيان اين جمله ادامه ميدهد كه " بابا هم خيلي پيگيري كردند ولي بعد به ما گفتند كه شما به خاطر انقلاب سكوت كنيد . "


دكتر حميد لاهوتي يكي ديگر از فرزندان آيت الله لاهوتي و همسر فائزه هاشمي رفسنجاني درباره واكنش آقاي خميني نسبت به بازداشت پدرش مي گويد :

" سيد احمد آقا كه براي تسليت به خانه ما آمده بود مي گفت كه خبر به رهبر انقلاب كه رسيد خيلي عصباني شدند و گفتند " غلط كردند ايشان را بازداشت كردند " گويا تماس با آقاي موسوي اردبيلي و موسوي تبريزي هم مي گيرند كه آنها را پيدا نمي كنند و درنهايت يك پيك موتوري به اوين مي فرستند تا پيغام ببرد كه آقاي لاهوتي آزاد شود . اما وقتي پيك مي رسد به او مي گويند كه حال آقاي لاهوتي بد شده و به بيمارستان منتقل شده است . "

فائزه هاشمي رفسنجاني ماجراي دستيگري وحيد لاهوتي چند روز قبل از بازداشت پدرش ، به اتهام همكاري با سازمان مجاهدين و سپس مرگ مشكوك وي كه گفته شده بود در تعقيب و گريز با ماموران با سقوط از ساختمان پلاسكو خودكشي كرده است را چنين شرح مي دهد :

" آنچه كه ما مي دانيم اين است كه مرگ وحيد در اثر ضربه اي به سر او بوده است ولي بقيه ماجرا چندان روشن نيست . يادم هست كه شايد يك سال بعد از حادثه به ساختمان پلاسكو رفتم و از بسياري از مغازه دارها در اين باره پرسيدم . به اتفاق همه وقوع چنين حادثه اي را رد كردند . جنازه وحيد را هم تحويل ندادند لذا معلوم نيست خبر خودكشي وحيد كه بيان شده است نيز صحت داشته باشد . "

و نكته جالب ماجرا اينجاست كه با وجود پيگيري هاي هاشمي رفسنجاني ، اجازه برگزاري مراسم خاكسپاري را هم به خانواده لاهوتي نمي دهند !!! .

در پايان اينكه ، اگر چه سلاخي مطبوعات در سالهاي اخير به رويه عادي حكومت تبديل شده است و تا حدودي به آن عادت كرده ايم اما نمي توان از توقيف يك نشريه ناراحت نبود . از بابت توقيف هفته نامه واقعا پربار و خواندني " شهروند امروز " متاسفم و اميدوارم در آينده شاهد چنين اتفاقاتي نباشيم هر چند كمي بعيد به نظر مي رسد !!

در همین ارتباط :

متن کامل ویژه نامه شهروند امروز در باره آیت الله لاهوتی را از اینجا دانلود کنید


پنجشنبه، آبان ۱۶، ۱۳۸۷

چه دلي خنك مي شود از مردم ، اين روزها !!


1- سرانجام پس از هفته ها بحث و كشمكش بر سر ماجراي مدرك جعلي وزير سابق كشور ، روز سه شنبه با راي عدم اعتماد نمايندگان ، عوض علي كردان براي هميشه از وزارت كشوري كه حدود 90 روز سكان دار آن بود وداع كرد . در فساد و فريبكاري كردان شكي نيست اما پذيرش اين موضوع كه حكومت در مدت سي سال و نمايندگان در هنگام دادن راي اعتماد به كردان از موضوع جعلي بودن مدرك دكتراي وي بي خبر بوده اند كمي سخت مي نمايد . اينكه چرا دوستان و نمايندگاني از قماش كردان كه در فساد و فريبكاري چيزي از او كم ندارند به يكباره بر سر او آوار شدند را بايد در راستاي جدال بر سر قدرت و اختلافاتي دانست كه از آغاز آن در اردودگاه اصول گرايان چند ماهي مي گذرد و مي توان از اين رويداد به عنوان نمود بيروني اوج اين اختلافات ياد كرد . هر چند بحث و جدل ها در روز سه شنبه و با راي عدم اعتماد مجلس به كردان ظاهرا به پايان رسيد اما از شواهد چنين برمي آيد كه در روزهاي آينده بايد منتظر واكنش ها و اقدامات تلافي جويانه دولتي ها باشيم . احمدي نژاد كه كاملا مشخص است از اين ضربه آخري تا چه حد عصباني است به وزير علومش دستور داده تا مدارك علمي كليه مديران از سال 64 !! به بعد را بررسي كند. چه كردانهايي كه رسوا نشوند .!

2- از آنجايي كه در خارج از ميدان هر نزاعي معمولا تماشاگراني پيدا مي شوند كه با لذت و اشتياق آن را دنبال مي كنند ، تماشاگران مشتاق جدال بر سر قدرت اصولگرايان كه از قضا با رسوائيهاي شيريني هم همراه است ، مردم به ستوه آمده اي هستند كه واقعا در طول سي سال گذشته با دار و ندار اين حكومت ساختند وتا توانستند از خود مايه گذاشتند و در برابر اين همه از خود گذشتگي و همكاري پاسخي جز فريب و دروغ از جانب حكومت دريافت نكردند و امروز نظاره گر جدال سخت همان فريبكاراني هستند كه بر سر قدرت به جان هم افتاده اند، انصافا چه دلي خنك مي شود از مردم ، اين روزها !!!

دوشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۷

انقلاب دوم!

BubbleShare: Share photos - Easy Photo Sharing

امروز 13 آبان مصادف است با سالروز تسخير سفارت آمريكا در تهران توسط تعدادي از دانشجويان انقلابي موسوم به دانشجويان پيرو خط امام كه با گروگانگيري 66 نفر از ديپلماتهاي آمريكايي ، آغاز بحراني 444 روزه شد كه در 30 دي 1359 و با پذيرش قرارداد الجزاير از جانب طرفين درگير ، ماجرا ظاهرا خاتمه يافت و تبديل به انقلاب دوم ملت و آقاي خميني شد .

تحليل و تفسير نوشتن در مورد علت و چرايي وقوع اين ماجرا و نقش عوامل پشت پرده در وقوع آن براي مني كه خوشبختانه آن روزها هنوز پا به زندگي نگذاشته بودم ، نه چندان مقدور است و نه لطفي براي خواندن دارد كما اينكه در طول سالهايي كه از وقوع اين حادثه مي گذرد صاحبنظران متعددي و حتي آناني كه دستي در ماجرا داشته اند از هر دو طيف موافق و مخالف ماجرا مقالات و كتابهاي زيادي در اين باره نوشته اند كه تا حدود زيادي به ابهامات و سوالات در اين باره پاسخ ميدهد .با جستجوي مختصري در اينترنت مي توانيد به حجم زيادي از مقالات و نوشته ها دسترسي پيدا كنيد كه قطعا راه گشا خواهد بود .

و اما !!! در مورد اين رويداد همين قدر ميدانم كه نان و نام انقلاب دوم هم به مانند انقلاب اول نصيب گروهي بي نام و نشان و بي رگ و ريشه شد كه يك شبه صاحب همه چيز شدند و نصيب مردم اميدوار و ساده دل چيزي جز فقر و فلاكت و عقب ماندگي در همه جهات آن نبود . موضوعي كه اين روزها با تمام وجود آن را احساس مي كنيم و خواص و عوام در دل اين شكست را باور دارند هرچند بر زبان نياورند .


شنبه، آبان ۱۱، ۱۳۸۷

كابوس يك حضور!

BubbleShare: Share photos - Easy Photo Sharing


روند رو به افزايش حضور زنان و دختران جوان ايراني در تمامي عرصه هاي اجتماعي طي سالهاي اخير ، به حدي بوده است كه براي گروهي كه حضور زنان و دختران را صرفا در پستوي خانه ها مي پسندند تبديل به " كابوسي " هولناك شود . در طي سالهاي اخير و به رغم وجود محدوديتها و فشارهاي اعمال شده از جانب حكومت ، زنان و به خصوص دختران جوان ايراني با راه اندازي سازمانهاي غير دولتي به دفاع از حقوق حقه خود برخاسته و در اين راه به موفقيتهاي چشمگيري دست يافتند. در عرصه سياست و در دانشگاهها ، دختران دانشجو همپاي پسران در تجمعات اعتراضي صنفي و سياسي شركت كردند ، مورد ضرب و شتم واقع شدند ، در بي داد گاههاي جمهوري اسلامي به حبس و محروميت از تحصيل محكوم شدند و اين مبارزه همچنان ادامه دارد . در ساير فعاليتهاي اجتماعي نظير حضور در ميادين ورزشي به رغم اعمال محدوديتهاي شرعي وضع شده از جانب حكومت باز هم در هر دو عرصه داخلي و بين المللي خوش درخشيدند .

حضور چشمگير دختران در دانشگاهها تا بدان جا پيشرفت كه زن ستيزان يا بهتر بگويم انسان ستيزاني كه تاب تحمل اين حضور را نداشتند را ، وادار به تصويب قوانيني همچون بومي گزيني و پذيرش جنسيتي در دانشگاهها كرد كه كاملا مشخص است تصويب اين قوانين صرفا براي جلوگيري از اين حضور اجتماعي دختران است و البته نيازي به گفتن نيست كه اين تلاش ها " آب در هاون كوبيدن است " .

روز گذشته را در تقويم جمهوري اسلامي روز ملي " دختران " نام نهاده اند . هر چند شايد منظور از دختراني كه اينان روزي از سال را به نامش زده اند از جنس همان هايي باشند كه چند روز پيشتر از آن به ديدار " آقا" رفتند و ابتدا برايش شعر خواندند و بعد هم گريه كردند ! و از جنس دختراني نباشد كه وصفشان در بالا آمد ، اما همين روزنه كوچك هم اميدي است براي دستيابي به راههاي هموار آينده .

اين روز هر چند با كمي تاخير بر همه دختران مبارز ايراني مبارك باد . گزارش تصويري بخشي از اين حضور را ببينيد