شنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۸

اميد و اتحاد ، رمز پيروزي !

1- آنچه كه در 22 بهمن امسال روي داد ، ظاهرا موجبات ناخشنودي گروهي از هوداران « جنبش سبز » را به همراه داشته است . اين احساس ناخشنودي توام با ياس و سرخوردگي ، در سايتهاي اجتماعي نظير « بالاترين » به خصوص در ساعات ابتدايي پايان راه پيمايي ، البته با تحريك كاربراني مشكوك قابل لمس بود. نوك تيز پيكان حملاتي كه سازماندهي شده به نظر مي رسيد ، متوجه پيشنهاد دهندگان طرحي به نام « اسب تروا » بود كه شخص خود من به عنوان كسي كه روزانه چندين ساعت را صرف پيگيري اخبار مي كند ، براي اولين بار در جريان همين اعتراضات و انتقادات پس از پايان راه پيمايي بود كه از وجود چنين طرحي مطلع شدم !!

اما در 22 بهمن چه گذشت ؟

عمده ترين دليل احساس شكست و ياس و نااميدي در ميان گروهي از هواداران جنبش سبز پس از وقايع 22 بهمن ، عدم شناخت از پتانسيل ها و ظرفيت هاي واقعي اين جنبش است . متاسفانه گروهي از هموطنان خارج از كشور كه به واسطه سالها دوري از ايران ، كمترين درك و شناختي از شرايط اجتماعي و سياسي امروز ايران ندارند ، بعضا با نوشتن مقالات در سايتها و يا شركت در برنامه هاي شبكه هاي تلويزيوني ماهواره اي و ارائه تحليلهاي غيرواقع بينانه ، خود تبديل به عاملي بزرگ براي عدم انتقال اين درك صحيح و واقع بينانه از ظرفيت هاي جنبش به بخش زيادي از مخا طبانشان در داخل كشور شده اند و به تشكيل حبابي بزرگ از خواسته هاي زود هنگام و نامتناسب با ظرفيت واقعي جنبش كمك مي كنند. اين دوستان در تحليل هايشان از جنبش سبز توجهي به اين موضوع ندارند كه در كنار قدرت توده مردم ، بخش قابل توجهي از نيروي جنبش ناشي از حمايت جناح هايي از داخل حاكميت ( از اصلاح طلبان تا حتي بخش هايي از اصولگرايان ) است كه هيچ تمايلي به براندازي رژيم و انقلاب شكوهمند شان ندارند !ضمن اينكه در غياب احزاب و گروههاي قدرتمند اپوزيسيون كه در طول سي سال حاكميت سركوب رژيم اسلامي اجازه سر بر آوردن نداشته اند ، در مقطع فعلي نمي توان از قدرت و توان اين نيرو چشم پوشيد و به تنهايي ادعاي رهبري جنبشي نوپا را داشت كه صد البته ريشه در خواستها و مطالباتي سي ساله دارد . من حتي تصور مي كنم آنچه در 22 بهمن اتفاق افتاد كه طي آن بخش هايي از هواداران جنبش احساس كردند نتوانسته اند همه آنچه كه مي خواستند را به حكومت تحميل كنند ناشي از غيبت و عدم حضور برنامه ريزي شده همين نيرو بود كه با توجه به جو سنگين تبليغاتي روزهاي منتهي به 22 بهمن ، ذهنيت تاريخي مردم از اين روز ، و از همه مهم تر تجربه عاشوراي خونين امسال و احتمال تكرار حتي شديد تر آن در اين روز ، در راستاي جلوگيري از بحراني شدن اوضاع و شايد هم سقوط رژيم ، غيبت معناداري را به جنبش تحميل كردند !!

مهم ترين اتفاقي كه در 22 بهمن افتاد ، تركيدن همين حباب و گسترش فضاي تعقل و واقع بيني به جاي فضاي احساسي پيش از آن است . به همين خاطر است كه با وجود اصرار برخي در به كار بردن واژه شكست براي جنبش در اين روز ، من همچنان معتقدم كه 22 بهمن يكي از پيروزترين روزها براي جنبش بود چرا كه زماني مي توان بر « موفقيتي » نام پيروزي نهاد كه هزينه ها با آنچه به دست مي آيد برابري كند و 22 بهمن از اين نظر مصداق كامل پيروزي بود।


2- پيشنهاد مي كنم در حال حاضر و براي مدتي « حقيقت شيرين » را به كناري نهيم و بناي مبارزه مان را بر پايه اي از واقعيت هاي موجود بر پا كنيم . همان طور كه در نوشته هاي پيشين هم تاكيد كرده ام ، اصلاحات آرام و مسالمت آميز گرچه راهي طولاني اما با افقي روشن و مشخص است كه چنين دورنمايي در فرداي هيچ انقلاب خشونت آميزي نبوده و نخواهد بود . راهزنان سياسي در كمين تحولاتي از جنس انقلاب 57 نشسته اند تا حاصل مجاهد تهاي مبارزين واقعي را به نفع خود مصادره كنند . اميد و اتحاد را چاشني عقلانيت و تجربه هاي پيشين كنيم ، يقينا پيروزي از آن ما حواهد بود .

توضيح :

دوستاني كه تمايل به پيگيري اخبار و مطالب مربوط به ايران در نشريات و رسانه هاي غربي را دارند مي توانند به اين وبلاگ مراجعه كنند .