در ميان اهل سياست سالهاي اخير در ايران ، سيد محمد خاتمي از جمله آنهايي هست كه حتي در دل هم يك بار به او بد و بيراه نگفته ام!! حتي مخالفان دو آتشه جمهوري اسلامي ، آنجايي كه در صحبتهايشان به خاتمي مي رسند ترمزها را مي كشند و با احتياط بيشتر صحبت مي كنند چرا كه مي دانند هنوز عليرغم همه دلخوري ها و ناكامي ها ، خاتمي در دل مردم جاي دارد و نمي توانند به راحتي هر تهمت و ناسزايي كه حواله بقيه مسئولين مي كنند ، نثار خاتمي كنند .
انصافا اگر كلاهمان را قاضي كنيم به اين نتيجه خواهيم رسيد كه در بين مسئولين و فعالين سياسي چه اصلاح طلب و چه محافظه كار ، سفيد ترين كارنامه ، از آن خاتمي است . اكثر كساني كه اين روزها دم از اصلاح طلبي و يا اصول گرايي مي زنند در برهه اي از فعاليتشان لغزش ها و مفاسدي داشته اند و در اين بين وضع جريان انحصار طلب ( اصول گرا) روشن تر از آن است كه نياز به توضيح داشته باشد!
اين روزها به مانند چهار سال پيش ، مجددا بحث شركت يا عدم شركت خاتمي در انتخابات مطرح است . از نحوه واكنش جريان انحصار طلب نسبت به اين موضوع به راحتي مي توان به عمق ترس آنها از حضور خاتمي در انتخابات پي برد . در نظر خيلي ها تنها راه خلاصي از وضعيت اسف بار امروز ، حضور خاتمي در انتخابات و كسب راي لازم توسط او مي باشد . قطعا اگر خاتمي به اين نتيجه برسد كه حضورش در كسوت رياست جمهوري براي ايران و ايراني موثر خواهد بود ، علي رغم آگاهي از همه مشكلات ، براي شركت در انتخابات لحظه اي ترديد نخواهد كرد .
آینده ای روشن تر
شعر شاعران اسپانيا، يعني مبارزه، آتش و عشق... آدم ياد لوركا ميافتد و تلاشش براي سرودن، در سياهترين و سرخترين لحظات شاعرانهي دنيا، بعد شاعري اسپانيايي پيدا ميشود به نام فرانسيسكو خسوس مونيور سولر كه نامش هم آدم را ياد ادبيات اسپانيا، ديوارهاي سفيد، پوستهاي قهوهاي و گلولههاي آتشيني مياندازد كه روي ديوارهايي مينشيند كه عكس عيسي در آغوش مادرش رويشان نقش بسته، آخر خسوس همان ايسوس يا عيسي است و فرانسيسكو خسوس شاعري اسپانيايي است كه با شور همان ادبيات و همان مردم شعر ميگويد. حالا خسوس متولد 1957 اسپانيا ديگر براي ما آشناتر هم ميشود، چون در ميان هفت مجموعهي شعرش قطعهاي شعر دربارهي ايران سروده، شعري در ستايش سيد محمد خاتمي و تلاشش.
شعري كه بوي شعر شاعران اسپانيا را دارد و همراه نامهاي آشنايي مثل كشور باستاني ايران، مثل خاتمي، مثل شور، مثل آزادي و...
اين شعر را سيده فاطمه مرتضوي خواننده چلچراغ (1) ( كه خطبه عقدش را هم سيد محمد خاتمي جاري كرده ) مستقيما از اسپانيايي به فارسي برگردانده و براي ما فرستاده است .
در آسمان درخشان
در آسمان تابناك
و شگفتانگيز و باستاني ايران،
گويي بارقههاي اميد و روشنايي
در وجود محمد خاتمي ظهور يافته است.
او كه ارادهاش جز اين نيست:
جريان آزاد افكار گوناگوني
كه از بطن جامعهي ايران ميتراود.
براي بهرهمندي از
ارادهي منسجمش كه در واقعيتي مسلم و ملموس
در كالبد ملتش به وضوح به اثبات رسيده.
به روشني بر جان ايران نقش بسته
بايد دروازههاي دانش جوامع پيشرفته را بازگشايد
و ايشان را با احترامي در خور پاسخ دهد.
از آنجا كه آزادي الگوي يگانهاي ندارد
هر ملتي آن را به اختيار تعبير ميكند.
ميبايد همه روز آن را از نو آفريد
تا هر آينه صبر و دانش را ياري دهد.
اميد دارم اراده محمد خاتمي
در آيندهاي روشنتر محقق شود
براي هزاره سوم
و جامعه پوياي ملتي مستعد.
پي نوشت :
1- همانطور كه در ابتداي متن خوانديد ، اين شعر در هفته نامه چلچراغ شماره 304 به چاپ رسيده است كه متاسفانه تا اين لحظه نسخه الكترونيكي اين شماره هنوز بر روي سايت اين نشريه قرار نگرفته است تا بتوانم به آن لينك بدهم . اگر اهل خواندن مجلات سرگرمي هستيد ، توصيه مي كنم اين نشريه را بخوانيد ، هرچند در حد ايده آل و فوق العاده نيست اما نسبت به بقيه مجلاتي كه اين روزها تحت عنوان مجلات سرگرمي روي دكه ها يافت مي شود يك سروگردن بالاتر است . انصافا نويسنده هاي توانايي دارد كه اگر جلادان مطبوعات اجازه مي دادند مي توانستند نشريه اي در حد ايده آل هم منتشر كنند .