شنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۸۷

دو عكس و يك دنيا حقيقت تلخ !

اگر از هالي پيگير « اخبار روز » هستيد ، يقينا تا به امروز اين عكس را ديده ايد و در جريان اخبار مربوط به آن قرار گرفته ايد . عكس مربوط به هزاران لاك پشت بخت برگشته ايست كه زنده زنده در آتش سوزي هاي عمدي « تالاب پريشان » سوخته اند ! هر وقت اين عكس را مي بينيم و به همراه آن كلمه « تالاب » را هم مي شنوم ، ناخودآگاه ياد آن داستان معروف كتاب فارسي دوره دبستان مي افتم كه احتمالا در طي سالهاي اخير و در جريان اصلاح كتب درسي ، حذف شده است ولي بد نيست قبل از پرداختن به اصل موضوع و به بهانه اين اتفاق يادي از آن داستان و نتيجه گيري زيركانه نويسنده آن بكنيم . داستان لاك پشتي كه هوس كرد از « بركه اي » كه سالها در آن زندگي كرده بود به جاي خوش آب و هوا تري مهاجرت كند و براي رسيدن به اين مقصود از دو لك لك همسايه اش كمك خواست . عاقبت كار چنين شد هنگاهي كه برفراز آسمان ها بود ، دهانش كه با آن چوبي را گرفته بود و به وسيله دو لك لك حمل مي شد را باز كرد و هنگامي بر « دهاني كه بي موقع باز شود » لعنت فرستاد كه كار از كار گذشته بود . حقيقتا هم بايد بر « دهاني كه بي موقع و بيهوده باز مي شود » لعنت فرستاد كه گاهي اوقات واقعا فاجعه مي آفريند. فاجعه اي كه شراره هاي خشم و كينه اش نه انسان مي شناسد و نه حيوان ، نه جاندار و نه بي جان ، همه را به كام زهر آگين اش مي كشاند و خلاصي از آن به آساني امكان پذير نيست . بگذريم ........

و اما اصل ماجراي « تالاب پريشان » از اين قرار است كه يك شركت راهسازي كه يقينا يا وابسته به « سپاه پاسداران » يا « بنياد مستضعفان » و يا « آستان قدس رضوي » است مثل هميشه و در راستاي صرفا خدمت رساني به مردم و نه پر كردن جيب گشاد خودشان ، براي ساختن يك راه روستايي از دل تالاب نيمه جان پريشان و بدون توجه به حيات وحش منطقه و تالاب ، اقدام به آتش زدن عمدي نزديك به 30 هكتار از نيزارهاي تالاب كرده است كه در جريان اين آتش سوزي ها كه آخرين مورد آن تقريبا دو هفته پيش بوده است هزاران لاك پشت ، مار ، و پرنده هايي كه در آنجا مي زيسته اند ، زنده زنده در آتش سوخته اند ! جالب اينكه با احداث اين جاده مسير رفت و آمد روستائيان تنها 20 دقيقه نسبت به جاده قديم آن نزديكتر مي شود ! تا به امروز كه نزديك به دوهفته از آخرين مورد آتش سوزي مي گذرد ، هيچ واكنش قاطعي از جانب مسئولين مربوطه صورت نگرفته است . نه كسي به خاطر بروز اين فاجعه استعفا داده است !!!! و نه خواهد داد . از قرار معلوم اين موضوع به اندازه اي براي مسئولين مربوطه بي اهميت بوده است كه حتي زحمت توجيه و لاپوشاني آن را هم به خود نداده اند ! واقعيت هم همين است ، در كشوري كه جان انسان به معناي حقيقي كلمه « بي ارزش » است و بنا بر آمار منتشر شده از جانب خود حكومت ، در طي سي سال گذشته نزديك به يك ميليون نفر انسان بي گناه در جاده هاي غير استاندارد و فرسوده آن به كام مرگ كشيده شده اند و خم به ابروي هيچ كدام از آقاها و آقازاده هاي مسئول نيامده است ، توقع و تصور استعفا براي مرگ لاك پشت و مار ، چيزي در حد رويا و شايد فراتر از آنست !!

و اما اين عكس مربوط است به آتش سوزي هاي گسترده اخير در جنگلهاي استراليا . به رفتار مامورين با حيواناتي كه در محاصره آتش گرفتار آمده اند توجه كنيد . فكر نمي كنم نياز به هيچ توضيح اضافه اي باشد . قضاوت با خود شما !!

در همين ارتباط :

آتش سوزي در تالاب پريشان

تالاب پريشان آسفالت مي شود !

هزاران لاک پشت و پرنده در تالاب پریشان زنده زنده سوختند

فاجعه زيست محيطي در تالاب پريشان


دوشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۷

پنجشنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۷

خانه اي از ني


« محسن سازگارا » كه چند سالي ست در خارج از كشور به سر مي برد ، از بنيانگذاران اصلي « سپاه پاسداران انقلاب اسلامي » در سالهاي آغازين پس از انقلاب بهمن 57 است . وي همچنين از پايه گذاران چندين روزنامه موسوم به روزنامه هاي « اصلاح طلب » است كه پس از پيروزي آقاي خاتمي در انتخابات خرداد 76 منتشر شدند و همگي آنها مدت كوتاهي پس از انتشار به محاق توقيف رفتند . متن زير نامه محسن سازگارا به آقاي خامنه اي است كه چند روز پيش منتشر شد . سازگارا در اين نامه صراحتا و به گفته خودش با استناد به مدارك غير قابل انتشار « سازمان اطلاعات آلمان شرقي » كه اكنون در اختيار پليس جمهوري فدرال آلمان است و توانسته به آنها دسترسي پيدا كند ، خامنه اي را به ارتباط با «افسران سازمان جاسوسي آلمان شرقي » و تمايل زياد آنان به ارتباط با وي در اوايل انقلاب متهم مي كند . اين براي اولين بار است كه چنين اتهام سنگيني ، اتهام ارتباط با بيگانگان ، به بالاترين مقام سياسي و مذهبي در ايران وارد مي شود . اتهامي كه اگر صحت داشته باشد و بتوان آنرا اثبات كرد ، بايد به حال اين كشور و مردمانش خون گريست !

"خانه اي از ني"

جناب آقای خامنه ای:
در چند هفته گذشته، رسانه های تحت امر جناب عالی چون صدا وسیما وکیهان پارا از گلیم خود درازتر کرده وآن چه تهمت وناسزا بوده نصیب بنده کرده اند. گفته های این رسانه های مامورارزش پاسخگویی ندارند اما از آنجا که حرفهای آنها منعکس کننده مواضع ونظرات حضرتعالی است، فکر کردم این چند خط را خطاب به شما بنویسم. شاید کمی به خود بیایید وتقوا پیشه کنید.

اول- دربیست سال گذشته که جنابعالی درمسئولیت رهبری نظام جمهوری اسلامی قرار داشته اید، برای سرکوب مخالفین و تثبیت پایه های قدرت خود، بدون استثناء (حتی بدون یک استثناء) تمام مخالفین خود را به عامل آمریکا و سپس اسرائیل و دیگر کشورها متهم کرده اید. در این راه حتی کسانی که مخالف شما نبوده اند وفقط دیدگاه و نظری غیر از نظر شما ویا تفسیری از دین و دنیا غیر از تفسیر شما داشته اند را هم به این اتهامات مزین کرده اید. برایتان هم فرق نمی کرده مخاطب شما معلمین بوده اند یا کارگران، فعالین حقوق زنان بوده اند یا مدافعین حقوق بشر، بازاریان بوده اند یا دانشجویان، روحانیان بوده اند یا دانشگاهیان، نویسندگان بوده اند یا روزنامه نگاران، سیاسی بوده اند یا غیر سیاسی. حتی اصلاح طلبان داخل حکومت هم ازاین تهمت و برچسب زنی شما در امان نبوده اند. توپخانه صدا وسیما و روزنامه هایی چون کیهان به محض کسب اجازه از شما، شلیک تهمت و افترا را شروع کرده اند. شب وروز نغمه مرگ بر این و مرگ بر آن سر می دهید و همگان را مطیع خود می خواهید، غافل از آن که به قول شیخ اجل:
کس نیاید به زیر سایه بوم گرهمای از جهان شود معدوم
به همین دلیل هر کس و هر گروه اجتماعی یا سیاسی که به نوعی درراه دموکراسی، حقوق بشر، آزاد اندیشی و مطالبات به حق مردم ایران می کوشد، اگر از جانب رسانه های مامور شما به مزدوری و وابستگی و پادویی و حقوق بگیری آمریکا و اسرائیل و دیگران متهم نشود، به نظرم حتما باید در اصالت کار خود شک کند و قبول کند که یک جای کارش لنگ است و لابد به نوعی آب به آسیاب استبداد دینی می ریزد که از ماشین تهمت زنی شما در امان مانده است.

دوم- من مدت ها فکر کرده ام که چرا شما این گونه اید. یک بخش از این رفتار شما را به درد بی درمان درون جامعه ومیان مردم ایران، یعنی تهمت زنی و بد بینی نسبت می دادم وهنوزهم می دهم. یک بخش دیگر را هم ناشی از ساختار ذهنی و بد بینی مفرط شما می دانستم و هنوز هم می دانم، به خصوص با قوت بیمارگونه تئوری توطئه درذهن شما. جنابعالی تمام حوادث عالم را ناشی از برنامه ریزی یک هیئت مدیره برای کل دنیا به نام "دشمن" می دانید و فکر می کنید که تمام حوادث سیاسی عالم از عصر رنسانس تا حالا حاصل کار یک عده سرمایه دار و صهیونیست است که می خواهند مادیت و انسان محوری وانحراف اخلاقی را جایگزین معنویت و خدا محوری نمایند و چون جمهوری اسلامی و شخص شما هم سمبل این معنویت و بازگشت به خدا و نشانه حکومت صالحان هستید، لذا شب و روز هم علیه جمهوری اسلامی و شخص شما توطئه می کنند. تمام سیاستمداران و حتی متفکرین، به خصوص غربی ها هم عروسک خیمه شب بازی آن هیئت مدیره پشت پرده، دانسته یا ندانسته، هستند. معتقدم که این ذهنیت و تفسیر بیمارگونه از عالم، نزد شما وبسیاری از اطرافیانتان به شدت جاری است و اثبات حرفم را هم اتفاقا بیش ازهمه، نوشتجات همین روزنامه کیهان و برنامه های صدا و سیما می دانم که نظرات و تئوری های شما را اعلام می کنند و چکیده هزاران صفحه نوشته و صدها ساعت برنامه و تحلیل این رسانه ها هم همین چند خطی است که این جا آوردم. شما هنوز هم از این بیماری رنج می برید و امیدی هم به بهبودی نیست.
تا این جا دوضلع "تثبیت استبداد" و"بیماری ذهنی" توجیه اصلی من برای تهمت پراکنی و برچسب زنی روزمره شما و کیهان و صدا وسیما و سایر رسانه هایتان بوده است.


و اما سوم- چندی پیش به جوان محقق ایرانی برخورد کردم که سال ها است برای رساله دکترایش روی اسناد سازمان امنیت آلمان شرقی ( اشتازی ) که اکنون در اختیار پلیس جمهوری فدرال آلمان است، کار می کند. او با معرفی دانشگاهش و با پیگیری های فراوان توانسته به سراغ آن بخش از اسنادی برود که هنوز اجازه انتشار و در اختیار عموم قرار گرفتن را نیافته اند. این اسناد نشان می دهند که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به دلیل حساسیت ها روی شوروی و شعار نه شرقی- نه غربی حاکم بر انقلاب و همچنین به دلیل سکونت رهبران حزب توده طی سالیانی طولانی در آلمان شرقی و همکاری تنی چند از رهبران این حزب با سازمان امنیت آلمان شرقی و در نتیجه تخصص و تبحر این سازمان درامور ایران، شوروی تصمیم می گیرد که بخش اصلی امور ایران را در سازمان امنیت آلمان شرقی متمرکز کند و جالب است که یکی از افسران عالی رتبه "ک. گ. ب" ( سازمان امنیت معروف شوروی) که بخشی ازمسئولیت امورایران را هم داشته، همین جناب ولادیمیرپوتین بوده که حتما معرف حضور جنابعالی هست و در سفر اخیرش به تهران "حضرت مسیح" را هم دروجود شما دید.

گزارش های ماموران امنیتی که در قالب هیئت های تجاری برای همکاری درزمینه فروش وتولید سلاح ازآلمان شرقی به ایران آمده اند نشان می دهند که نسبت به جنابعالی نظربسیار مثبتی دارند و قول و قرارهایی که با شما در زمانی که عضو شورای انقلاب و رابط این شورا با وزارت دفاع بوده اید گذاشته اند بسیار خواندنی است، به خصوص اصرار شما برای نزدیکی بیشتر با شوروی وهمکاری روزافزون با بلوک شرق. به گفته این جوان محقق که زحمت مطالعه هزاران صفحه اسناد را به خود هموار کرده، اتفاقا نه فقط اظهارات جنابعالی به مامورین آلمان شرقی بسیار جالب است بلکه جالب تر از آن ارزیابی های بسیار مثبت افسران اطلاعاتی روسی از ارتباطات با شما است. و باز هم نکته جالب این که از زمانی به بعد محبت افسران اطلاعاتی روسی و آلمان شرقی به حزب توده سرد می شود و چندان نگرانی هم برای قلع و قمع آنان ندارند و دیگر به گزارش های آن ها که در خطر هم قرار دارند، توجهی نمی کنند. نمی دانم که آیا درنهایت دولت آلمان اجازه خواهد داد که این بخش از اسناد منتشر شود یا نه، اما این را می دانم که کسی مثل شما که چنین در خانه شیشه ای نشسته، نباید شب و روز به خلق خدا سنگ اندازی کند و باز هم به قول سعدی علیه الرحمه که " هندویی نفت اندازی همی کرد. حکیمی گذر کرد و گفت: آن را که خانه نئین است، بازی نه این است." ، ولو آن که به این روش قدیمی سیاسی هم معتقد باشید که اگر "به همه فحش بدهی و تهمت بزنی، کسی از خودت نمی پرسد چه کاره ای و از کجا آمده ای". واقعا اگر کسی یک دهم چنین اسنادی از ارتباطات با بیگانگان را داشته باشد با او چه رفتاری می کنید و چه بلایی بر سرش می آورید؟ قدری به خودتان بیایید.

آقای خامنه ای:
من بر خلاف شما از خدا می ترسم و به خودم اجازه نمی دهم با آبروی بندگان خدا بازی کنم، حتی اگر جنابعالی باشید. به این آیه قرآن هم اعتقاد دارم که "دشمنی با قومی شما را از جاده عدالت منحرف نسازد، عدالت پیشه کنید که به تقوا نزدیک تراست" ( مائده 8). به همین دلیل بیش از این چیزی نمی گویم و قضاوتی هم نمی کنم. صبر می کنم تا اسناد ارتباطات شما با مامورین آلمان شرقی روشن وشفاف به زودی منتشر شود و قضاوت را هم ملت ایران خواهد کرد. اما بالاترازهمه ما خداوند دانایی است که ناظر بر اعمال همه ما است. شما را دعوت می کنم که تقوا پیشه کنید و تنها کمی از خدا بترسید.
همین.
محمدمحسن سازگارا
بیست و نهم بهمن ماه 1387

منبع : وب سايت شخصي محسن سازگارا


سه‌شنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۷

دست هاي قادر عاشق


دوباره دست هاي تو

آن دست هاي قادر عاشق

هم سان يك شكوفه ، يك گل

خواهد شكفت

و خورشيدي خواهي گشت

بر فراز ديوارهاي سياه

هميشه خوش آفتاب ، هميشه بي غروب

خسرو گلسرخي

فكر مي كنم بهمن ماه دو سال پيش بود كه براي اولين بار بخش هايي از جلسه دادگاه «خسرو گلسرخي » از صدا و سيما پخش شد . بهمن امسال هم اين اتفاق افتاد و براي چندمين بار دفاعيات پر شور و حرارت گلسرخي در دادگاه از تلويزيون پخش شد با اين تفاوت كه اين بار دقايقي بعد از پايان جلسه دادگاه هم به نمايش درآمد . آنجايي كه گلسرخي با قاطعيت در برابر اصرارهاي شخصي كه اگر اشتباه نكنم وكيلش بود و بر خلاف ساير متهمين دادگاه كه با درخواست فرجام خواهي از اعدام رهيدند ، از امضاي برگه تجديدنظر خواهي در حكم اش امتناع مي كرد كه اي كاش اين كار را نكرده بود و امروز در ميان ما بود . اي كاش همه جوان هاي شجاع و با غيرتي كه در سالهاي دهشتناك دهه 60 به دست جلادان رژيم اسلامي قتل عام شدند و فاصله بين مرگ تا زندگي خيلي از آنها اظهار چند كلمه ندامت براي خوشي دل هاي سراسر عقده ي ارتجاع اسلامي بود اين كار را مي كردند و امروز در ميان ما بودند . امروزي كه خلاء وجودي چنين انسان هاي غيور و شجاعي به شدت احساس مي شود . اي كاش ، اي كاش ، اي كاش ..........

29 بهمن مصادف است با سالروز اعدام « خسرو گلسرخي» از اعضاي سازمان « چريك هاي فدايي خلق » در سال 52 . امروز را گرامي بداريم به احترام گلسرخي و همه آناني كه در راه آرمان ميهن و اعتقاداتشان تا پايان ايستادند و از « جان شيرينشان » گذشتند . يادشان گرامي و راهشان پر رهرو باد .

در همين ارتباط :

يك برگ سبز تقديم به همه خوانندگان خوب وبلاگ


دوشنبه، بهمن ۲۱، ۱۳۸۷

خاتمی آمد،اتفاقی که نباید می افتاد !


سرانجام پس از ماه ها شك و ترديد ، آقاي خاتمي ورودش را به عرصه انتخابات رياست جمهوري دوره دهم اعلام كرد . اتفاقي كه نبايد مي افتاد ! من فكر مي كنم آقاي خاتمي تا حدودي فريب اطرافيانش را خورد . فريب آنهايي كه خودشان را اصلاح طلب مي دانند و با پيروزي خاتمي در انتخابات ، دوباره منافع سياسي و اقتصادي شان تامين خواهد شد . همان گروهي كه در جريان انتخابات دوره نهم رياست جمهوري نشان داد به اندازه اي تشنه و سرمست از « قدرت » است كه حتي حاضر مي شود مردم ، اعتماد و اميدشان را قرباني يك « لج و لجبازي » و « سهم خواهي » درون گروهي كند . و به واسطه همين «خودخواهي» و دعواي درون جناحي ، مملكت را دو دستي تقديم احمدي نژاد و دارو دسته اش كردند . يعني يك خيانت تمام عيار .

با اينكه هنوز براي شخصيت انديشمند و فرهيخته آقاي خاتمي كه صداقت را مي شود در رفتار و گفتار ايشان به وضوح ديد ، ارزش زيادي قائلم اما از ورود ايشان به عرصه انتخابات رياست جمهوري اصلا خوشحال و نسبت به آن خوش بين نيستم چرا كه يقين دارم به « طريقي » كه آقاي خاتمي به آن پايبند است كاري از پيش نخواهد برد .


دوشنبه، بهمن ۱۴، ۱۳۸۷

دريغ از كاوه ها!

طي چند روز گذشته ، خالد مشعل « رئيس دفتر سياسي حماس » و يا به قول صدا و سيماي حاج عزت و دوستان « دولت قانوني حماس » ، به تهران آمد و به ديدار « ولي امر مسلمين جهان » شتافت تا ضمن ارائه « گزارش جنگ 22 روزه » خدمت « آقا » ، توصيه « معظم له » مبني بر آمادگي حماس براي جنگي تازه با اسرائيل را هم بشنود! جنگي كه شروع آن از چند روز پيش و با پرتاب راكت به جنوب اسرائيل از جانب حماس كليد خورده است. قطعا جناب « مشعل » به مانند گذشته دست خالي از ايران برنخواهد گشت و به پاس خوش خدمتي هايش از براي ريختن خون هزار و چند صد نفر انسان به پاي درخت خونخوار جمهوري اسلامي ، چمداني از دلارهاي نفتي را با خود خواهد برد . افسوس ، طلاي سياهي كه امروز روزگار مردم ايران را سياه كرده است و زماني قرار بود سفرهاي بي رنگ و روي آنان را رنگين كند و عزت و آبرو براي ايران و ايراني به همراه داشته باشد ، از بد روزگار به دست جماعتي از « بي آبرو ترين و بي شرف ترين » انسان هاي تاريخ بشر افتاد كه درخت نحسي به نام اسلام و جمهوري اسلامي كاشته اند كه فقط و فقط با ريختن خون انسان به پايش سيراب ميشود و بس ! و چه فاصله كوتاهي است از افسانه تا واقعيت و چه شباهت غريبي است ميان مارهاي ضحاك ستمگر و درخت جمهوري اسلامي ! اما دريغ از كاوه ها !