شنبه، اسفند ۲۹، ۱۳۸۸

لحظه اي در بهار !


لحظه اي در بهار

مي بينم

كوچه ها سرخ مي شوند

زمان

نيلگونست

باد

مثل اندوهي

از تماشاي رود مي آيد.

لحظه اي با تو

اي پرنده سبز

اي تماشاي ساحرانه آب

لحظه اي با تو

از تو مي گويم .


به تماشاي اين غروب

كه دشت

مثل دنياي خفتگان زيباست

كه زمان نيلگونه مي بارد

به تماشاي اين پرنده سبز

به تماشاي اين بهار بيا .


با تو اي لحظه وار

اي همه تاريكي و فراموشي

با تو در باران

به تماشاي رود مي گذريم .

لحظه اي در بهار

مي دانم

لحظه اي در بهار مي ميرم.......


م . آزاد ( محمود مشرف آزاد تهراني )

( از مجموعه بايد عاشق شد و رفت )



در فردا روزي نه چندان دور ، در بهار آزادي ايران زمين ، همه با هم ، خنده هاي مستانه مان را در آسمان كوچه هاي شهر كه آكنده از عطر سكر آفرين شور ، شهامت و شهادت است پرواز خواهيم داد .

تا آن زمان اما ، حسرت يك آخ را هم بر دل دژخيمان استبداد خواهيم گذاشت ، با دلي پردرد اما اميدوار ، هر روز نو را كه شروعي است بر پايان سياهي ها ، به مانند نوروز باستاني جشن خواهيم گرفت .

تا آن زمان اما ، نه مي بخشيم و نه فراموش مي كنيم .

سال نو و نوروز باستاني بر ايرانيان مبارك باد !

شنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۸۸

اميد و اتحاد ، رمز پيروزي !

1- آنچه كه در 22 بهمن امسال روي داد ، ظاهرا موجبات ناخشنودي گروهي از هوداران « جنبش سبز » را به همراه داشته است . اين احساس ناخشنودي توام با ياس و سرخوردگي ، در سايتهاي اجتماعي نظير « بالاترين » به خصوص در ساعات ابتدايي پايان راه پيمايي ، البته با تحريك كاربراني مشكوك قابل لمس بود. نوك تيز پيكان حملاتي كه سازماندهي شده به نظر مي رسيد ، متوجه پيشنهاد دهندگان طرحي به نام « اسب تروا » بود كه شخص خود من به عنوان كسي كه روزانه چندين ساعت را صرف پيگيري اخبار مي كند ، براي اولين بار در جريان همين اعتراضات و انتقادات پس از پايان راه پيمايي بود كه از وجود چنين طرحي مطلع شدم !!

اما در 22 بهمن چه گذشت ؟

عمده ترين دليل احساس شكست و ياس و نااميدي در ميان گروهي از هواداران جنبش سبز پس از وقايع 22 بهمن ، عدم شناخت از پتانسيل ها و ظرفيت هاي واقعي اين جنبش است . متاسفانه گروهي از هموطنان خارج از كشور كه به واسطه سالها دوري از ايران ، كمترين درك و شناختي از شرايط اجتماعي و سياسي امروز ايران ندارند ، بعضا با نوشتن مقالات در سايتها و يا شركت در برنامه هاي شبكه هاي تلويزيوني ماهواره اي و ارائه تحليلهاي غيرواقع بينانه ، خود تبديل به عاملي بزرگ براي عدم انتقال اين درك صحيح و واقع بينانه از ظرفيت هاي جنبش به بخش زيادي از مخا طبانشان در داخل كشور شده اند و به تشكيل حبابي بزرگ از خواسته هاي زود هنگام و نامتناسب با ظرفيت واقعي جنبش كمك مي كنند. اين دوستان در تحليل هايشان از جنبش سبز توجهي به اين موضوع ندارند كه در كنار قدرت توده مردم ، بخش قابل توجهي از نيروي جنبش ناشي از حمايت جناح هايي از داخل حاكميت ( از اصلاح طلبان تا حتي بخش هايي از اصولگرايان ) است كه هيچ تمايلي به براندازي رژيم و انقلاب شكوهمند شان ندارند !ضمن اينكه در غياب احزاب و گروههاي قدرتمند اپوزيسيون كه در طول سي سال حاكميت سركوب رژيم اسلامي اجازه سر بر آوردن نداشته اند ، در مقطع فعلي نمي توان از قدرت و توان اين نيرو چشم پوشيد و به تنهايي ادعاي رهبري جنبشي نوپا را داشت كه صد البته ريشه در خواستها و مطالباتي سي ساله دارد . من حتي تصور مي كنم آنچه در 22 بهمن اتفاق افتاد كه طي آن بخش هايي از هواداران جنبش احساس كردند نتوانسته اند همه آنچه كه مي خواستند را به حكومت تحميل كنند ناشي از غيبت و عدم حضور برنامه ريزي شده همين نيرو بود كه با توجه به جو سنگين تبليغاتي روزهاي منتهي به 22 بهمن ، ذهنيت تاريخي مردم از اين روز ، و از همه مهم تر تجربه عاشوراي خونين امسال و احتمال تكرار حتي شديد تر آن در اين روز ، در راستاي جلوگيري از بحراني شدن اوضاع و شايد هم سقوط رژيم ، غيبت معناداري را به جنبش تحميل كردند !!

مهم ترين اتفاقي كه در 22 بهمن افتاد ، تركيدن همين حباب و گسترش فضاي تعقل و واقع بيني به جاي فضاي احساسي پيش از آن است . به همين خاطر است كه با وجود اصرار برخي در به كار بردن واژه شكست براي جنبش در اين روز ، من همچنان معتقدم كه 22 بهمن يكي از پيروزترين روزها براي جنبش بود چرا كه زماني مي توان بر « موفقيتي » نام پيروزي نهاد كه هزينه ها با آنچه به دست مي آيد برابري كند و 22 بهمن از اين نظر مصداق كامل پيروزي بود।


2- پيشنهاد مي كنم در حال حاضر و براي مدتي « حقيقت شيرين » را به كناري نهيم و بناي مبارزه مان را بر پايه اي از واقعيت هاي موجود بر پا كنيم . همان طور كه در نوشته هاي پيشين هم تاكيد كرده ام ، اصلاحات آرام و مسالمت آميز گرچه راهي طولاني اما با افقي روشن و مشخص است كه چنين دورنمايي در فرداي هيچ انقلاب خشونت آميزي نبوده و نخواهد بود . راهزنان سياسي در كمين تحولاتي از جنس انقلاب 57 نشسته اند تا حاصل مجاهد تهاي مبارزين واقعي را به نفع خود مصادره كنند . اميد و اتحاد را چاشني عقلانيت و تجربه هاي پيشين كنيم ، يقينا پيروزي از آن ما حواهد بود .

توضيح :

دوستاني كه تمايل به پيگيري اخبار و مطالب مربوط به ايران در نشريات و رسانه هاي غربي را دارند مي توانند به اين وبلاگ مراجعه كنند .

دوشنبه، بهمن ۰۵، ۱۳۸۸

تو خود حديث هزار و چهارصد ساله بخوان از اين مجمل !

رشت ، ميدان فرهنگ ، تيرماه 88

چهارشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۸

نازنين دوستان من ! خويشتندار و صبور باشيد .


طي شش ماه گذشته ، بسياري از جمله خود من در ستايش مبارزات بي خشونت و پرهيز از تندروي مطالبي را منتشر كرده ايم . بر خلاف برخي از دوستان كه حوادث و رشادتهاي روز عاشورا را نوعي بكارگيري خشونت از جانب مردم قلمداد مي كنند ، معتقدم دفاع شخصي در برابر دژخيمان رژيم هيچ تعارضي با اصل مبارزات مسالمت آميز ندارد . آنچه كه مي تواند جنبش هاي مسالمت آميز و آزاديخواهانه را به بيراهه خشونت و نابودي بكشاند بكارگيري خشونت نظير مواردي است كه برخي گروههاي چريكي در مبارزات منتهي به انقلاب 57 آنرا دنبال مي كردند مانند ساختن و بكارگيري كوكتل مولوتف ، ساختن بمب هاي دستي ، ترور شخصيتهايي از گروههاي مقابل و نظاير اينها كه خوشبختانه طي شش ماه گذشته هيچ كدام از اين موارد رخ نداده است .

دوستان من ! خوب مي دانم شما هم مثل من از آنچه كه در طي شش ماه گذشته و به ويژه در عاشوراي خونين امسال گذشت خشمگين و ناراحت هستيد . به فعل درآمدن اين خشم ويرانگر ( و نه لزوما سازنده ) به اعتقاد بسياري از فعالين دلسوز و باتجربه سياسي ، آرزوي قلبي حكومت براي سركوب شديد و شايد نهايي جنبش بي نظيري باشد كه در مدت زماني كوتاه تحسين جهانيان را با خود همراه كرده است । دفاع از خود و خانواده و دوستان در برابر مزدوران رژيم ، واكنشي كاملا طبيعي و منطقي است اما اجازه ندهيد حجم و ميزان درگيري ها از آنچه كه در روز عاشورا گذشت فراتر برود . اگر هستند دوستاني كه پس از وحشيگرهاي بي سابقه رژيم در روز عاشورا ، از روي احساس و خشم ، تفكرات ناصوابي را در سر دارند ، از اين دوستان خواهش مي كنم فكر اسلحه بدست گرفتن ، ساختن كوكتل مولوتف ، تصرف فلان ارگان و سازمان و نظاير اينها را از سر بيرون كنند چرا كه اصلا نيازي به چنين واكنشهايي نيست و يقين دارم با در پيش گرفتن روند مبارزات ماههاي گذشته و البته با به كار بستن تجربيات نو و جديد پيروزي قطعي و چه بسا نزديك است .


یکشنبه، آذر ۲۹، ۱۳۸۸

آيت الله العظمي حسينعلي منتظري درگذشت .

درگذشت روحاني آزاده ، مجاهد نستوه ، آيت الله العظمي حسينعلي منتظري بر ايرانيان و همه آناني كه دل در گرو عزت و شرافت و آزادي انسان دارند تسليت باد .



یکشنبه، آذر ۱۵، ۱۳۸۸

عقل ، يگانه چاره در برابر خشونت

1- « انقلاب يا اصلاح» عنوان كتابي است شامل گفتگو بين دو متفكر بزرگ قرن بيستم ، كارل پوپر و هربرت ماركوزه كه براي اولين بار در سال 1351 با ترجمه هوشنگ وزيري توسط انتشارات خوارزمي به چاپ رسيد . . طرفين گفتگو در اين كتاب هر دو بر اين باورند كه جوامع انساني براي نيل به وضعيتي مطلوب تر ، نيازمند تغييرات مداوم سياسي – اجتماعي هستند . اما رويكردهاي كاملا متفاوت براي رسيدن به اين مقصود ، نقطه آغاز اختلاف بين پوپر و هربرت ماركوزه است .

ماركوزه كه جامعه مورد انتقادش ، جوامع سرمايه داري است بر اين باور است كه اصلاحات را بايد آزمود اما به اعتقاد او اصلاحات دير يا زود با مرزهاي نظام موجود برخورد مي كند آنجا كه اجراي اصلاحات ريشه هاي توليد سرمايه داري يعني سود را خواهيد بريد: « ..... اين همان نقطه اي است كه نظام در برابر اصلاحات نيز از خود دفاع مي كند ، به خاطر بقاي خويش بايد از خود دفاع كند ؛ آنگاه اين پرسش مطرح مي گردد : آيا انقلاب ممكن است ؟»

اما هربرت ماركوزه در برابر اين سوال كه چه تضميني است جامعه برآمده از انقلاب ، جامعه اي آزاد و مطلوب انقلابيون باشد چنين پاسخ مي دهد كه : براي اين ضمانتي وجود ندارد . تاريخ شركت بيمه نيست . نمي توان انتظار ضمانت داشت . چيزي كه مي توان گفت اين است كه برچيدن جامعه سرمايه داري به هر حال زمينه اي را فراهم تواند آورد كه جامعه اي آزاد مي تواند در آن نشو نما كند .

در مقابل ، كارل پوپر با بياني روشن تر و دلايلي محكم بر اين باور است كه حاصل واژگوني خشونت آميز اغلب ديكتاتوري است و انقلاب عليه ديكتاتوري به ندرت مي تواند ديكتاتوري را برچيند :

« .... چنين بود در انقلاب قرن هفدهم انگلستان كه به ديكتاتوري كرامول انجاميد ؛ در انقلاب فرانسه كه به ديكتاتوري روبسپر و ناپلئون انجاميد ؛ درانقلاب روسيه كه به ديكتاتوري استالين انجاميد . پس پيداست كه آرمانهاي انقلابي و حاملهايشان همواره قرباني انقلاب مي شوند . تغييرات مسالمت آميز چيزي به كلي سواي اين است و براي ما ممكن مي سازد مراقب عواقب ناخواسته و آرزو نشده كارهايمان باشيم و انها را هنگامي كه چنين عواقبي نمودار مي گردد به گاه تغيير دهيم ...... »

پوپر همچنين با نفي هر گونه خشونت براي دستيابي به جامعه اي مطلوب تر معتقد است كه خشونت آرمانهاي انقلابيون را تباه مي سازد :

«...... خشونت هموراه انسان را عميقتر به خشونت مي كشاند . انقلابهاي خشونت آميز ، انقلابيها را مي كشد و آرمانهايشان را تباه مي سازد . جان سالم فقط آنهايي بدر مي برند ، كه در جان سالم بدر بردن ، كوشاترين كارشناسانند...... ..... . اعتقادم اين است كه ميان عقل و خشونت بايد يكي را برگزينيم . و اعتقاد دارم عقل ، يگانه چاره در برابر خشونت است ، و خشونت اگر هنگامي كه اجتناب پذير باشد بكار بسته شود ، جنايت است »

2- از تاريخ اولين چاپ اين كتاب تا به امروز ، صدها كتاب و مقاله در نفي خشونت و دفاع از اصلاحات به چاپ رسيده است اما فكر ميكنم اين كتاب كم حجم جز اولين هايي باشد كه در اين زمينه و در برهه اي حساس در ايران به چاپ رسيد و اگر چه ظاهرا در دوره خودش چندان مورد توجه واقع نشد اما چندين دهه بعد مردم و به ويژه جوانان كه بدنه اصلي « جنبش سبز » را تشكيل مي دهند نشان دادند كه در پايبندي به اصل مبارزات بي خشونت ، از بزرگترين نظريه پردازان سياسي- اجتماعي پيشروترند . حقيقتا نمي توان دستاوردهاي جنبش در اين چند ماهه اخير كه بي شك جز از راهي كه رفته ايم به دست نمي آمد را ناديده گرفت . مبارزات مسالمت آميز ، مسيري طولاني تر اما با افقي پيداست كه حفظ و تداوم اين مسير بر عهده تك تك افرداي است كه به اميد فردايي بهتر قدم در اين راه نهاده اند .