پرويز گيلاني :حتي اگر در تمام عمر شلوار جين نپوشيده باشيد، با اين حال بارها نام« آرين جين» را شنيدهايد. نام معروفي كه بيش از 18 سال است، سهم بزرگي از بازار اسپرت ايران را دارد. آرين جين را 18 سال پيش، جوان 25 سالهاي بنا نهاد، پرورشش داد و اكنون همزمان با واپسين روزهاي سال1387، خبر از تعطيلي خط توليد آرين جين ميدهد. واحدهاي نساجي و پوشاك سالهاست كه يكي پس از ديگري از مدار توليد خارج ميشوند تا جاي محصولات آنها را لباسهاي خارجي بگيرد. سالها پيش اگر «ايران برك» به ورطهي زياندهي افتادف كارشناسان گفتند خط توليدش فرسوده بوده، اما زماني كه « مهدي رهبري» خبر از تعطيلي خط توليد مدرن آرين جين ميدهد، بايد زنگ خطر را در صنعت پوشاك ايران به صدا درآورد. اتفاقا در مورد آرين جين و مهدي رهبري همه چيز در همين زنگ خطر خلاصه شده بود. به همين دليل از او خواستيم به صورت حضوري در مورد آرين جين و خداحافظي توليد پوشاك با آن صحبت كنيم. مهدي رهبري قرار ملاقات را غروب جمعه در يكي از شعبههاي فروش محصولات بنتون در خيابان پاسداران گذاشت تا چراغ اين پرسش از ابتداي گفتوگو در ذهن من روشن باشد كه چرا يك توليدكنندهي نامآشنا، عطاي توليد را به لقايش بخشيده و بخشي از فعاليت خود را به تجارت واردات محصولات خارجي اختصاص داده است. با مهدي رهبري در مورد بنتون و ماجراهايي كه بر فروشگاههايش در ايران گذشته، بازار پوشاك ايران و در نهايت دلايلي كه او را در مورد تعطيلي خط توليد آرين جين قانع كرده است، گفتوگو كردم.
• چطور شد در ميانههاي دههي60 كه ارزشهاي انقلابي پررنگتر بود و با مظاهر فرهنگ غرب به شدت مبارزه ميشد، سرمايهگذاري جرات پيدا كرد و خط توليدي راه انداخت تا يكي از مدلهاي لباس غربي را در ايران توليد كند؟ ايا سرمايهگذاري در چنين طرحي آن هم در دههي60 ريسك بزرگي نبود؟
خانوداهي من سابقهاي 50 ساله در بازار پوشاك ايران دارد. هر يك از اعضاي خانوادهي پدري من در يكي از رشتههاي نساجي، پوشاك و فرش فعال بودهاند تا زماني كه انقلاب به پيروزي رسيد و ما كه براي تجارت به آمريكا رفته بوديم در آنجا ماندگار شديم. من با وجود سن و سال كمي كه داشتم از همان سالهاي اوليهي حضور در آمريكا، وارد بازار فرش شدم و با توجه به روابطي كه در ايران داشتم تاجر موفقي نشان دادم. فعاليتهاي من در آمريكا سودآور بود اما آغاز فشارهاي تحريمي از سال 1367 و محدوديت شديدي كه براي واردات فرش ايراني به وجود آمد، باعث شد كه من تجارت فرش را براي هميشه كنار بگذارم. بنابراين سرمايه و تجربهي خود را از آمريكا برداشتم و به ايران برگشتم. در بدو ورود به ايران متوجه شدم كه در تمامي فورشگاههاي ايران لباسهاي ماركدار شناخته شده وجود ندارد و آنچه در ويترين مغازهها به نمايش گذاشته شده، لباسهاي قاچاق و بيهويت خارجي است كه به سختي وارد كشور شده و قيمت و كيفيت مناسبي هم ندارد. به خاطر دارم كه يك روز براي خريد شلوار جين تمام فروشگاههاي تهران را گشتم اما نتوانستم جنس مورد نياز خودم را تهيه كنم. به اين ترتيب فكر كردم كه راهاندازي خط توليد شلوار جين ميتواند آيندهي خوبي داشته باشد. آن روزها زمزمههايي در مورد پايان جنگ شنيده ميشد و من احساس كردم كه اگر صلح برقرار شود، شلوار جين ميتواند در بازار ايران با استقبال مواجه شود. به همين دليل كارگاه كوچكي داير كردم و بدون داشتن امكاناتي نظير كامپيوتر، ماشين و الگو شروع به فعاليت كردم.
اما آنچه ما توليد ميكرديم، بسيار باكيفيتتر از نمونههاي توليدي تركيه بود و من ميديديم كه كالاي توليدي ما با استقبال خوب ايرانيها همراه شده است. اندكي بعد تقاضا براي شلوارهاي توليد آرين جين افزايش يافت به طوري كه انديشهي تبديل كارگاه به كارخانه و توليد صنعتي در ذهن ما نقش بست. بعد از انقلاب ما اولين مجتمع صنعتي بوديم كه سالن درست كرديم و به شكل مدرن ماشينآلات صنعتي را چيديم و شروع به فعاليت كرديم. يك فرد متخصص از آلمان آورديم كه طريقهي صنعتي كار با دستگاهها را به ما نشان داد. در آن هنگام دستگاهها و حتي چرخ خياطيها به طور قاچاق از تركيه و عراق وارد ميشد، مارك ايراني اصلا تعريف نشده بود و مارك اسپرت ايراني هم نداشتيم. ما هم لباسهايمان را با مارك خارجي ميفروختيم. بعد از آن ما برند ايراني «آرين» را به ثبت رسانديم و در خيابان جمهوري يك فروشگاه داير كرديم كه با استقبال شديد مردم مواجه شديم. فروش آن زمان براي ما اتفاقي بود كه ديگر هرگز تكرار نشد. با اينكه قيمت شلوارهاي توليدي ما در آن زمان حداكثر 5 هزار تومان بود. از آن زمان تاكنون قيمتها 10 برابر شده ولي ما فروشي به آن خوبي را نتوانستيم دوباره تجربه كنيم.
• آرين جين را با چقدر سرمايهگذاري راه انداختيد و چند كارگر استخدام كرديد؟
من در آن زمان 70 ميليون تومان سرمايه براي راهاندازي آرين جين هزينه كردم كه الان كارخانهي آرين جين حدود 15 ميليارد تومان ارزش دارد. در كارگاه كوچكي كه ابتدا راه انداخته بودم 20 نفر كارگر داشتم و وقتي كارخانه افتتاح شد، حدود 140 نفر را استخدام كردم. پس از آن در روند توسعه قرار گرفتيم و طي سالهاي 76 تا 80 با توجه به اينكه زمين ارزان بود چندين فروشگاه خريديم و اجاره كرديم و بعد به صادرات روي آورديم. براي ارتقاي كيفيت در ايران هيچ طراح لباسي نداشتيم زيرا اين نگرش وجو داشت كه ما در زمينهي صنعت مد چيز زيادي بلد نيستيم و همين باعث پيشرفت ما شد چون نميگفتيم كه ما مه چيز را بلديم. به همين خاطر در سال 78 به فرانسه رفتم و در آنجا با كسي آشنا شدم كه اولين سفارش خارجي را هم او به ما داد. در روند توسعه هم مشكلات زيادي داشتيم. بعد از آن با نساجي بروجرد همكاري كرديم و با كمك آنها توانستيم پارچههاي جديدتر و بهتر توليد كنيم و مشتريان اروپايي پيدا كنيم. ما در همين دوران يك مشتري ايتاليايي پيدا كرديم و بيش از 10 سال برايش كالا توليد كرديم و ان مشتري ايتاليايي باعث شد تا ما در زمينهي مد پيشرفت كنيم تا به جايي رسيديم كه در سال1381 كارخانهي ما پاسخگوي سفارشات ايتالياييها نبود. به همين دليل كارخانهي بسيار بزرگتري ساختيم و بهترين ماشينآلات نساجي دنيا را وارد كرديم و كيفيت اجناس خودمان را حداقل 5 برابر افزايش داديمو يك متخصص دوخت از آلمان آورديم كه بسيار كمكمان كرد و با تمام نيرو براي صادرات لباس فعاليت كرديم به طوري كه ديگر ظرفيت و وقت اجازه نميداد براي بازار داخل توليد داشته باشيم و 100 درصد توليداتمان را به ايتاليا ميفرستاديم. تا اينكه در سال 86 كمكم تحريمها آغاز شد و ايتالياييها از بازار ايران رفتند و ما با آن سرمايهگذاري سنگين بدون مشتري مانديم. در اين سالها ما چيزي حدود 12 ميليارد تومان سرمايهگذاري كرديم كه در حال حاضر نيمي از اين مبلغ را به بانك بدهكار هستيم. در حاليكه در اين دوران بيش از 260 شغل ايجاد كرده بوديم و با صادرات براي كشور ارزآوري زيادي داشتيم.
10 سال است كه در تمام اتحاديهها ميگوييم قوانين گمركي را به روزتر و سادهتر كنيد اما كسي به اين فكر نيست. ايتالياييها علاوه بر تحريم، مشكلات بزرگ ديگري براي همكاري با ما هم داشتند. گاهي ملزوماتي كه براي استفاده در لباس ميفرستادند تا مدتها در گمرك ميماند. ايتالياييها پول گزافي صرف ميكردند تا اجناس را 48 ساعته به ايران برسانند تا توليد سرعت داشته باشد اما جنسي كه 48 ساعته از ايتاليا به ايران آمده 25 روز در گمرك ميماند. خط توليد متوقف ميشد، تحويل لباس با تعويق ميافتاد بحثهاي زيادي بين ما و سفارشدهندهها در ميگرفت. با اين همه، 10 سال اين روند همكاري ادامه يافت. وقتي كه تحريمها عليه ايران شكل گرفت ايتالياييها ترسيدند چون از بازار عقب ميافتادند. در صنعت لباس براي اينكه عقب نيفتيد بايد 18 ماه قبل، كار لبس فصل را طراحي كنيد. ايتالياييها 6 ماه هم روي طراحي لباس كار ميكردند و 12 ماه مانده به ورود لباس به بازار شروع به توليد ميكردند تا 6 ماه قبل از عرضه به بازار انبارها پر از لباس شود. تحريمها به مثابه تير خلاصي بر پيكر صادرات ما بود. ايتالياييها كه توليدات سال بعدشان در دست توليد در كارخانهي ما بود ناگهان با تحريم واردات از ايران مواجه شدند. ايتالياييها اين ريسك را نپذيرفتند كه با طي كردن اين همه مشكلات گمركي و ترخيص وضع تحريم به معناي هدر رفتن سرمايه مثلا 3 ميليون يورويي آنها بود و خالي ماندن 350 فروشگاه آنان را در سال آينده به دنبال داشت. به همين خاطر ايتالياييها خيلي ساده از ايران به سريلانكا رفتند.
طي 10 سال كه با ايتالياييها كار ميكردم تورم آنها به 10 درصد هم نرسيد اما ما در برخي موارد تا بيش از 200 درصد هم افزايش قيمت داشتيم. در حاليكه در ابتداي اين كار به كارگر ماهيانه 70 هزار تومان حقوق ميداديم اين دستمزد در پايان 10 سال يه 300 هزار تومان افزايش يافت.
• چه شد كه به واردات لباس بنتون روي آورديد؟
به هر حال من فعال صنعت پوشاك هستم و در همين صنعت فعاليت ميكنم. كسي نيستم كه بروم دنبال بساز بفروشي. وقتي ديدم در مقابل مشكلات زيادي براي گسترش بازار محصولاتمان در داخل روبهرو هستيم و از طرفي با توجه به محدوديتها قادر به نوآوري هم نيستيم چون نميتوانيم كمبودهايمان در زيپ، دكمه، استر و ساير ملزومات را از خارج تهيه كنيم، با گروه بنتون وارد همكاري شديم. البته اين گروه بنتون بود كه به ما پيشنهاد همكاري و افتتاح فروشگاهها را داد. به هر حال توليد براي ما سودي نداشت و من مجبور شدم براي گذراندن زندگي هم كه شده با بنتون وارد همكاري شويم. الان دو سالي هست كه با بنتون همكاري ميكنم.
• وضعيت توسعهي فروشگاههاي داخلي شما چه سرنوشتي پيدا كرد؟
با توجه به مشكلات زيادي كه وجود داشت علاوه بر اينكه نتوانستيم كار خودمان را توسعه بدهيم فعاليت خودمان را كاهش هم داديم. ما زماني 18 فروشگاه آرين جين داشتيم ولي الان اين تعداد به 7 فروشگاه كاهش پيدا كرده است. به خاطر دردسرهاي فراوان دولت و هزينههاي بالا 11 فروشگاه را بستيم. من در مورد اين مشكل به همهي اتحاديهها و سازمانهاي مرتبط نامه نوشتم. براي تشريح مشكلات پيش رو حتي به شخص آقاي احمدينژاد رئيسجمهور هم نامه نوشتم.
• براي نمونه همين فروشگاه خودتان در تجريش را چرا بستند؟
فروشگاه تجريش براي تجاري شدن، بدهي زيادي به شهرداري داشت كه سرانجام ما را مجبور كرد كه اين فروشگاه را تعطيل كنيم. يكي از بحثهاي عجيب و غريب ما براي فعاليت هم همين است. به طور مشخص در 8 سال گذشته، دولت عوارض تجاري كردن يك ملك را از متري 400 هزار تومان به 10 ميليون تومان افزايش داده است و كسي هم نميتواند به دولت چيزي بگويد. دولت توجه نميكند كه اجارهي اين مغازه به همين دليل در اين مدت از ماهي 1 ميليون تومان به 30 ميليون تومان افزايش مييابد. حالا ما اين همه هزينه را از كجا تامين كنيم؟ بايد از مردم بگيريم. پس بايد بگوييم تنها عامل گراني خود دولت است. بدهي اين فروشگاه كه در سال 81 و 82 چيزي در حدود 100 ميليون تومان بود الان چيزي در حدود 7 ميليارد تومان است. با كلي رفت و آمد و حرفها و صحبتهايي كه همه شفاهي هستند و مكتوب نشدهاند ما توانستيم اين بدهي را تا 5 ميليارد تومان كاهش دهيم. ولي من اين پول را از كجا بياورم و به شهرداري بدهم؟ بعد هم اگر يك شلوار را 5 هزار تومان گران كنم تعزيرات ميآيد و در فروشگاه را ميبند. چرا بايد وارد كار توليدي شوم؟
• مسائلي كه در چند اخير در مورد بنتون پيش آمد و عدهاي تهديد به حمله به فروشگاه را كردند چه شد و به كجا انجاميد؟
در مورد بنتون مشكل خاصي وجود نداشت و مشكل پيش آمده بيشتر يك سوءتفاهم بود. آقاي بنتون يك مسيحي است كه اتفاقا علاقهي زيادي هم به ايران و مسلمانان دارد و حتي به مسلمانان كمك هم كرده است. ولي در اثر ناآگاهي برخي افراد اين شائبهي صهيونيست بودن ايشان به وجود آمد و عدهاي از دانشجويان هم كه احساساتي و تحريك شده بودند فروشگاه كاوه نبش خيابان دولت را آتش زدند.
• طي اين حادثه چقدر ضرر كرديد؟ كسي هم براي پرداخت خسارت به شما مسئول شناخته شد؟
در اين حادثه ما حدود 440 ميليون ضرر كرديم و هيچ كس هم پاسخگو نبود. بعضيها هم گفتند خودتان مسئول نگهداري اموالتان هستيد. ما فروشگاه را بيمهي آتشسوزي كرده بوديم اما چون در گزارش پليس علت حادثه اغتشاش ذكر شده بود بيمه هم به ما خسارت نداد. ما هم فكر نميكرديم روزي در اين مملكت اغتشاش شود كه فروشگاههايمان را بيمهي اغتشاش كنيم ولي الان بقيهي فروشگاهها را بيمهي اغتشاش كرديم.
• آيندهي آرين جين چه ميشود؟
توليد محصولات آرين جين تا فروردين متوقف ميشود و ديگر لباس توليد نميكنيم. ولي فروشگاههاي آرين جين كماكان به فعاليت خود ادامه خواهد داد، ما توليد پليور، تيشرت، اوركت را هميشه مديريت كرديم و در كارگاههاي ديگر توليد ميشد و فقط پيراهن و كت را خودمان توليد ميكرديم، حالا كه توليد شلوار، پيراهن و كت هم مرغون به صرفه نيست همين مديريت را ادامه خواهيم داد. در كارگاههاي كوچك كه هزينههاي آنها كمتر از يك توليد صنعتي است پوشاك آرين جين را توليد و در فورشگاهها خواهيم فروخت توجيه اين حركت بسيار تخصصي است كه در اين مقال نميگنجد.
• تكليف كارخانه چه ميشود؟
به خاطر اينكه اين كار را از طريق بانك تامين سرمايه كرديم الان به بانك بدهكاريم و بايد كارخانه را بفروشيم تا بدهي بانك را بدهيم. من كه در سال 76 فقط يك شركت كوچك در صنعت نساجي بودم 150 هزار دلار از دولت طلب دارم كه اين مبلغ در سال81 با اضافه شده 150 هزار دلار ديگر به 300 هزار دلار رسيد كه هنوز پرداخت نشده است. روند به اين گونه بود كه دولت ميگفت شما كالا صادر كنيد و ارز حاصل را به سيستم بانكي بفروشيد و با آوردن اطلاعيهي فروش 50 درصد اجازهي واردات بگيريد. ما اين كار را كرديم اما دولت تاكنون اين 50 درصد را به ما نداده است. صنعت نساجي بالغ بر 11 سال است كه 72 ميليون دلار از دولت طلبكار است. آقاي احمدينژاد در يكي از جلسات به طور صريح هم دستور پيگيري اين امر را به وزير صنايع ابلاغ كرد و ايشان هم پيگيري كرد اما كلاف بسيار سردرگم است و كسي نميتواند اين بدهي را پرداخت كند.
• تكليف كارگران آرين جين چه خواهد شد؟
برخلاف ميل باطنيام حدود 90 درصد كارگران آرين جين مشمول تعديل خواهند شد و چون كارخانه تعطيل ميشود كارشان را از دست ميدهند. از يك ارگان دولتي700 ميليون تومان طلب دارم كه تاكنون 3 ماه تاخير كرده و پرداخت نكردهاند. مشخص است كه من به عنوان يك توليدكننده زمين ميخورم. من به بانك بدهكارم از طرفي ماهانه 120 ميليون تومان حقوق كارگران كارخانه و حق بيمهي آنان را بايد بپردازم. اگر 20 ميليون تومان حق بيمه را دير پرداخت كنم 25 درصد از ما بهره ميگيرند. 18 سال است كه به عنوان يك صادركنندهي لباس فعاليت ميكنم به هيچ يك از سازمانها بدهكار نيستم. تمامي مالياتهايم را پرداخت كردم و فقط يك بدهي 4 ميلياردي به بانك دارم كه آن را هم براي توسعهي كارخانه گرفتم كه حالا با توقف صادرات مجبور به فروش كارخانه هستم. خيلي متاسفم اما در تنگنا قرار دارم بنابراين چارهاي ندارم جز اينكه توليد را تعطيل كنم.