جمعه، مهر ۰۳، ۱۳۸۸

اشتباهي كه بايد به آن پايان داد !

بحث درباره همراهي يا عدم همراهي «هاشمي رفسنجاني» با حركت اعتراضي مردم ، در حال تبديل شدن به يك معزل و آفت براي «جنبش سبز» است . گروهي از دوستان با ادامه مسير اشتباهي كه به ويژه پس از نماز جمعه معروف هاشمي در تيرماه در آن گام نهادند ، همچنان سعي مي كنند با تحليل رفتار و گفتار و زير ذره بين گذاشتن حتي جزئي ترين حركات فيزيكي وي در يك جلسه يا مجمع عمومي ثابت كنند كه رفسنجاني هم چنان همراه با جنبش سبز است .

بدون شك نمي توان از امتيازات همراهي كساني چون رفسنجاني با خواست مردم چشم پوشيد اما از اين نكته هم نبايد غافل ماند كه تكيه و اميد بستن بيش از اندازه به شخصيت پيچيده و غيرقابل پيش بيني همچون «هاشمي رفسنجاني » اين آفت را هم به دنبال دارد كه با هر بار موضع گيري وي بر خلاف خواست مردم و به نفع عوامل كودتا كه در طي هفته هاي اخير چندين بار شاهد آن بوده ايم ، ياس و دلسردي محسوسي در بدنه جنبش بروز مي كند . بر خلاف تصور برخي دوستان، از هر زاويه اي كه به شخصيت و ظرفيت هاي رفسنجاني بنگريم نمي توان از او رهبر يك جنبش آزاديخواهانه !! ساخت . نسبت رابطه رفسنجاني با جنبش سبز در ايده آل ترين تصور ممكن ، رابطه يك « قيم » با نهال جوان و نوپايي است كه مي تواند تا مدتي آن را از گزند و آسيب حوادث محفوظ بدارد . به اعتقاد راسخ من ، ملت و جنبشي كه قيم دارد و بيش از ظرفيت هايش به آن تكيه مي كند ، رشد نخواهد كرد ، در بهترين حالت اگر دچار ركود و عقب نشيني نشود ، اصطلاحا «درجا» خواهد زد .

پيشنهاد مي كنم دوستان رابطه جنبش سبز با هاشمي رفسنجاني را با در نظر گرفتن واقعيت ها و همه ظرفيت و نوع شخصيت وي تنظيم كنند و با ذوق زدگي هاي مقطعي زمينه ياس و دلخوري هاي بعدي را فراهم نياورند ضمن اينكه جنبش حق طلبانه مردم در طي سالهاي اخير و به ويژه سه ماه گذشته به حدي از رشد و بالندگي رسيده است كه نيازي به قيم تراشي آنهم از پيكره كساني چون هاشمي رفسنجاني ندارد و اين سران رژيم اسلامي هستند كه بايد بر سر دوراهي انتخاب بين بودن يا نبودن ، جاودان ماندن يا نماندن در تاريخ ، يك راه را انتخاب كنند : همراهي يا عدم همراهي با خواست اكثريت مردم !

توضيح ضروري :

در حال انتقال مطالب وبلاگ از «بلاگفا » به اينجا هستم . به همين خاطر دوستاني كه مطالب « شيشه سكوت» را از طريق «فيد» دنبال مي كنند احتمالا در طي روزهاي گذشته با مطالب قديمي وبلاگ در فيدخوان هايشان مواجه شده اند . اين مشكل در روزهاي آينده هم ادامه خواهد داشت كه از اين بابت پوزش مي خواهم .


شنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۸۸

وحشت «روزهاي پايان ديكتاتور»

سخنان روز گذشته خامنه اي در نماز جمعه تهران مثل خيلي هاي ديگر براي من هم از جهات گوناگون جالب توجه بود ! جالب از اين نظر كه طي 3-4 هفته گذشته نه تظاهرات خياباني از جانب مردم صورت گرفته و نه حتي سخن يا عمل تحريك آميزي از سوي رهبران جنبش اعتراضي سبز مشاهده شده است . در طي اين مدت آن چه كه روي داده فقط چنگ و دندان نشان دادن شغال هاي گرسنه و گرگ هاي خون ريز عوامل كودتا و به طور مشخص سپاهيان دشمن بوده كه با سخنان سخيف و بي ارزش خود سعي در تحريك مردم و آشوب داشته اند . با اين همه ، جالب اين جاست كه اين بار هم نه تنها در كلام خامنه اي كه مدام خود و ايادي اش در هفته هاي اخير از كنترل اوضاع و فرونشاندن فتنه خبر ميدهند ، ذره اي آرامش و دعوت به آرامش و دوستي ديده نمي شود كه وعده شمشير كشيدن بر روي مردم بي دفاع و خون و خون ريزي بيشتر را ميدهد ! از هر منظر كه به اين شيوه رفتار بنگريم ، نامي جز هذيان گويي هاي يك بيمار رواني نمي توانيم بر آن نهيم . بيماري ناشي از ترس و وحشت « روزهاي پايان ديكتاتور » كه مي خواهد با رجزخواني و چرخاندن بي هواي شمشيرش، ذره اي دل بيمارش را تسكين دهد . و اين تنها مختص ديكتاتور كوچك ايران زمين نيست . در همين نزديكي خودمان از ياد نمي بريم كه صدام حسين هم تا روزهاي آخر همين گونه رفتار مي كرد با اين تفاوت كه صدام حتي در واپسين لحظات هم آنقدر اعتماد به نفس داشت و به اين ذلت و خواري نيفتاده بود كه براي نمايش اقتدارش آدرس يك قهوه خانه!! در يك شهر !! در شمال آفريقا را بدهد !


سه‌شنبه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۸

اين مجلس هشتم به خدا ننگ بشر بود !

شايد تنها بررسي رفتار دو ماه اخير مجلسيان به عنوان شاهدي بر ادعاي فوق كافي باشد । فارغ از راي نمايندگان به وزرايي كه يكي تحت تعقيب پليس بين الملل است ، ديگري متهم به پيشنهاد پرداخت رشوه به نمايندگان و آن يكي در دادگاه به اتهام ثبت اختراع فرد ديگري به نام خود محكوم شده است ، شوخي هاي چند تن از نمايندگان با رئيس مجلس در جلسه نهايي راي اعتماد كه منجر به قطع دقايقي از برنامه زنده آن از تلويزيون گرديد ، نشان داد كه غلامان حلقه به گوش خامنه اي و غاصبان خانه ملت نه تنها از تقلب گسترده در انتخابات و فجايع كهريزك مطلع اند و تا كنون كوچكترين صداي اعتراضي از آنان بلند نشده است ، بلكه آنچه كه بر سر جوانان مردم در اين بازداشتگاهها آمده دست مايه خنده و تمسخر آنان نيز گرديده است .


پي نوشت :

تيتر مطلب برگرفته از يكي از اشعار ميرزاده عشقي است :

اين مجلس چارم به خدا ننگ بشر بود

ديدي چه خبر بود ؟ .............