چهارشنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۸

راي مي دهم ؛ براي نجات وطنم ، وطنم ، وطنم !

به عنوان يكي از مخالفان «رژيم اسلامي » و صد البته يكي از ميليون ها عاشق ذره ذره خاك «وطنم» و برخلاف مواضع گذشته ام مبني بر « تحريم » و عدم شركت در انتخابات ، اين روزها تصميم گرفته ام تا حداقل در انتخابات پيش رو شركت كنم . واقعا حتي تصور چهار سال ديگر رياست جمهوري احمدي نژاد با در نظر گرفتن تمام آنچه كه در اين سالها از او ديده ايم و تصور پيوند دوباره و نامبارك خامنه اي – احمدي نژاد برايم عذاب آور و غير قابل تحمل است . در انتخابات شركت مي كنم براي بقاي « ميهنم » و نه رژيم اسلامي كه تفاوت ميان اين دو زمين تا آسمان است و اصلا هم برايم مهم نيست كه فرداي روز انتخابات و فارغ از نتيجه آن ، آقاي خامنه اي در يك « مغالطه » آشكار راي ام را به نفع «رژيم اسلامي » و « ولايت مطلقه اش » مصادره كند چرا كه ارزش « ايرانم » به مراتب بيش از اين «گزافه گويي » هاست .

بد نيست نوشته ام را با كوتاه سخني خطاب به دوستان همچنان تحريمي به پايان ببرم : دوستان خوبم ! تحريم انتخابات زماني ثمر بخش خواهد بود كه حزبي ، گروهي ، انساني ، نه اينها ، موجود زنده اي در مريخ حتي ! باشد تا بتواند اين نيرو و انرژي را كه يقينا خواهان اصلاحات ساختاري هستند ساماندهي و رهبري كند ، وقتي چنين نيست و ما مي بينيم كه اين وضع خنده آور و تاسف بار اپوزيسيون خارج نشين است و در داخل هم با استقرار استبدادي يكپارچه و يكدست صدايي جز صداي حكومتي ها اعم از اقتدارگرا و اصلاح طلب به گوش نمي رسد ، در چنين شرايط بی کسی و تنهایی مردم ایران و براي رهايي از اين بند چاره اي جز تن دادن به « حداقل » ها نيست . دوستان عزيزم ! كسي از آقايان موسوي و كروبي و يا هر اصلاح طلب حكومتي ديگري توقع معجزه ندارد و اصلا اين انتظار از آنان بيهوده است كه بخواهند اساس رژيم اسلامي را به چالش بكشند و رهبري يك حركت اصلاح طلبانه ساختار شكن را بر عهده بگيرند و به اصطلاح درب را « چار طاق » به روي مردم بگشايند اما اين انتظار به درستي از آنان می رود كه پايشان را ميان درب نگه دارند و از بسته شدن مطلق آن جلوگيري كنند و احزاب و گروهها و جنبش هاي دانشجويي كه يقينا راه اصلاحات اساسي از درون مبارزات آنان مي گذرد در پناه همين روزنه كوچك نفسي تازه كنند . ترس من همه از اين است كه با ادامه اين روند سركوب شديد فعالين دانشجويي و مدني كه طي سالهاي اخير شاهد آن بوديم در پايان دوره دوم احمدي نژاد ، ديگر رمق و انگیزه ای براي مبارزه در گروهها و احزاب نمانده و اساسا حزب و گروه فعالی باقی نمانده باشد و به نقطه غير قابل بازگشتي برسيم ! و اين تنها يكي از صدها خطري است كه ادامه روند فعلي ، ايران وايراني را جدا تهديد مي كند .

با در نظر گرفتن هر آنچه گفتم ، با دلي خسته و رنجور و انبوهی از آرزوهاي بر باد رفته جواني و اميدهاي «له» شده زير چكمه هاي « فاشيست اسلامي » براي نجات « وطنم » ، «ايرانم» در انتخابات شركت مي كنم:

يه روزي هر روزي باشه ، دير يا زود

مي رسيم با هم به اون رود بزرگ

تناي تشنه مونو ، مي زنيم به پاكي زلال رود

دست خستمو بگير تا ديوار گلي رو خراب كنيم !