پنجشنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۷

ما و ذلت ، هرگز !!

۱- در نزديكي خانه محل سكونتم ، پمپ گاز يا همان « جايگاه عرضه گاز سي . ان . جي » هست كه بيشتر وقتها صف طويل مراجعه كنندگانش تا داخل كوچه ما هم كشيده مي شود . چهره اكثر رانندگاني كه به آنجا مراجعه مي كنند، تقريبا برايم آشنا شده است. چند ماهي است كه هر روز يك الي دو نوبت و هر بار يكي – دو ساعتي را در صف پمپ گاز مي گذرانند . چند روزي مي شد كه يك پيكان مدل پايين اما فوق العاده شيك و تميز با يك راننده جوان تنومند كه به زحمت پشت فرمان جا مي گرفت با سيبل هاي بنا گوش در رفته و پيراهني كه دكمه هاي بالاي آن هميشه باز بود به اين پمپ مراجعه مي كرد و هر روز چند ساعتي از وقت اش را آرام و ساكت مثل يك بچه خوب در صف گاز مي گذراند . اما موضوعي كه توجه ام را به اين ماشين جلب كرد نه شيك و تميز بودن ماشين و نه ظاهر خاص راننده آن بلكه جمله شعار گونه اي بود كه با حروف برگردان قرمز رنگ بر روي شيشه عقب ماشين چسبانده شده بود : « ما و ذلت ، هرگز !! » . يك بار كه خواستم براي همين نوشتار عكسي از ماشين تهيه كنم ، فهميد و به سرعت از پشت فرمان ماشين اش بيرون پريد و مانع از عكس گرفتن من شد و اصرار من هم بي فايده بود . مي ترسيد كه برايش مشكلي به وجود بيايد و جالب اينكه از آن روز به بعد ديگر به آنجا مراجعه نكرد !!

2- در كشوري كه از نظر دارا بودن منابع نفت و گاز و ساير منابع طبيعي ، جزء اولين ها در دنياست و نفت و گازش را با قيمتي پايين تر از ارزش جهاني آن به ساير كشورها مي فروشند و چوب حراج به منابع نفت و گاز زده اند ، ساعت ها صرف وقت در صف هاي طويل گاز و بنزين ،اگر توهين و تحقير و پذيرش ذلت و خواري نيست پس چيست ؟ در كشوري كه كمبود امكانات رفاهي و معيشتي بيداد مي كند ، در كشوري كه ساليانه و بر طبق آمار اعلام شده توسط خود حكومت 36000 انسان بي گناه در جاده هاي فرسوده و قديمي و غير استاندار آن به فجيع ترين شكل ممكن كشته مي شوند ، اينكه مسئولين آن با كمال وقاحت و پررويي از ساخت هزاران واحد مسكوني ، بيمارستان ، مدرسه ، مسجد و جاده در غزه خبر مي دهند ،اينكه خودروي بي كيفيت توليد مافياي خودروسازي داخلي را با چند برابر ارزش واقعي اش به مردم بفروشند و سودهاي ميلياردي به جيب بزنند و بر خلاف قانون و روش معمول خودروسازي هاي دنيا يك ريال از اين درآمد را صرف راهسازي و كنترل آلودگي هواي شهرها نكنند و در مقابل بنزين و گازش را سهميه بندي كنند و با لحني آمرانه از مردم بخواهند كه ماشين هايشان را در خانه پارك كنند و با وسايل نقليه عمومي !!!!!!! رفت و آمد كنند ،اينكه مسئولين حكومتي به آساني به مردم دروغ بگويند و با دادن آمارهاي غلط قصد فريب آنها را داشته باشند ، اگر اينها خوار و كوچك شمردن و مسخره كردن مردم و خنديدن به ريش مباركشان نيست پس چيست ؟ و اينها نمونه هايي كوچك از صدها مورد توهين و تحقير و پايمال كردن ابتدايي ترين حقوق شهروندي توسط جمهوري اسلامي است كه ساكت و آرام به تماشاي آن نشسته ايم !

3- گروهي كه از رهگذر انقلاب به نان و نوايي رسيده اند( به قول زنده ياد سعيدي سيرجاني از بركت روزگار حاضر مشق تجويد كرده اند و حاي حطي را با چنان غلظت «خ» مانندي تلفظ مي كنند كه دل در خاك پوسيده مرحوم يعرب بن قحطان غنج مي رود ) اين روزها سي امين سالگرد تولدش را به جشن پايكوبي برخاسته اند . براي من سوال بوده و هست كه در اين مدت سي سال پس از ظهور اسلام چه بر سر ما آمده است كه اين چنين نشسته ايم وتوهين و تحقير هاي جماعتي بي اصل و نصب را تماشا و تحمل مي كنيم ؟ فقط ياد گرفته ايم جملات زيبا و اشعار حماسي را بدون كمترين تفكر و تعهد در معنا و مفهوم عملي آن تكرار كنيم . ياد گرفته ايم كه مدام شكوه و عظمت گذشته بر باد رفته مان را به رخ مردم دنيا بكشيم كه چنين بوديم و چنان كرديم اما يك بار از خودمان نپرسيده ايم كه با اين انفعال و سكوت مرگباري كه در پيش گرفته ايم ، امروز از آن همه شكوه و عظمت چه برايمان باقي مانده است ؟

تصور اينكه مردم شرارت هاي مشتي اراذل و اوباش حكومتي را تحمل مي كنند خوش بينانه ترين حالتي است كه مي توان بدان اميدوار بود و گر نه بايد اعتراف كنيم كه « ترس » و « بزدلي » مان را پشت ديوار بلند واژه هايي چون « صبر ، تحمل و خويشتنداري » پنهان كرده ايم .